نخستیها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نخستیها یکی از گروههای زیستشناسی است که شامل تمامی میمونها، بوزینهها و انسان میشود. ۳۵۰ گونه از نخستیها شمارش شدهاند.نزديك ترين موجودات در سير تكامل به انسان يعني شامپازه در اين گروه است.نخستي ها سطوح متفاوت درك و شعور را به نمايش ميگذارند.آنها در بالاترين سطوح حتي ميتوانند براي حل مشكلات ابزار طراحي كرده يا انتخاب كنند و بكار برند.جنگ قدرت در آنها گاهي بسيار هوشمندانه ميشود.از نظر زمین شناسی دوره که نخستی ها در آن زندگی می کردند، دوره ای بود که آب و هوای معتدل باعث ایجاد جنگل های حاره ای انبوه و پر آب در بسیاری از مناطق زمین شامل شمال و جنوب آمریکاو البته در بیشتر قسمت های اروپا – آسیا و آفریقا شده بود. نخستی ها پستاندارانی هستند با مغزی نسبتاً بزرگ، دست هایی با انگشتان طویل و ناخن دار که بجای بهره گیری از پنجه ها قادر است چنگ بیندازد. آنها از پستانداران کوچک حشره خوار تکامل یافته اند و قدیمی ترین استخوان های یافته شده نخستی ها 70 میلیون سال عمر دارد. اینان اگرچه بیشتر شبیه سنجاب های کوچک بودند تا انسان؛ و علاوه بر این موجوداتی درخت زی تلقی می شدند بااین همه اولین نیاکان ما بحساب می آیند. در اوایل تکامل این جانوران چشم ها از طرفین سر به جلو انتقال یافت. این امر منجر به دید استرئو سکوپیک شد یعنی اینکه جانور می توانست هر دو چشم را بر یک شیء متمرکز کرده و مغز فقط یک تصویر را که دارای عمق است درک کند. این کار جانور را قادر ساخت فاصله بین دو شیء را بطور دقیق بسنجد و این توانایی برای نخستی هایی که لازم است بتواند از شاخه ای به شاخه دیگر بپرد مزیت بسیار زیادی به شمار می رود. همچنانکه دید نخستی ها تکامل پیدا کرد، حس بویایی اهمیت کمتری یافت، زیرا حیوان توانست جانوران و اشیاء دیگر را بطور مشخص ببیند. بجای اینکه برای یافتن آنها به حس بویایی اش متکی باشد. در مرحله ای از تکامل نخستی ها قادر شدند رنگ ها را نیز تشخیص دهند، این توانایی باعث تمییز دادن دانه هایی که در میان برگ های سبز درختان و بوته ها قرار داشتند و البته بخش عمده غذای آنها را تشکیل می دادند شد. دست های نخستی ها به خاطر اینکه شاخه درختان را محکم بگیرد با تکامل انگشتان طویل و یک شست قابل تقابل برای چنگ انداختن تطابق یافت. یعنی شستی که با چهار انگشت دیگر زاویه قائم دارد و همراه با حرکت آنها قدرت در چنگ انداختن را در حیوان تقویت می کند. انگشتان پا نیز طویل شدند و شست پا مقابل بقیه انگشتان قرار گرفت.نخستی ها را می توان به پیش میمون ها و انسان ریخت ها تقسیم کرد. پیش میمون ها به سه دسته لمورها، تارسیه ها و لورسی ها منشعب می شوند و انسان ریخت ها به میمون ها، ایپ ها و انسان ها.
میمون ها: شامل میمون های دنیای قدیم و میمون های دنیای جدیدو ایپ ها می شوند.
ایپ ها: شامل اورانگوتان، شامپانزه، گوریل و گیبون می شود.
پیش میمون ها: اینان دارای جثه های کوچک بوده و حشره خوارند. ساختمان بینی، لب ها و نیز قسمتی از مغز آنها که مربوط به حس بینایی آنهاست به میمون ها شباهت دارند.
میمون های دنیای قدیم: این موجودات دارای بینی درازند. دم آنها گیرنده نیست. هم درخت زی هستند و هم روی زمین زندگی می کنند.
میمون های دنیای جدید: این گونه در جنگل ها و باتلاق های جنوب و مرکز قاره آمریکا زندگی می کنند دارای بینی پهن هستند بیشتر درخت زی هستند و دارای دم گیرنده هستند. ایپ ها شباهت زیادتری به انسان دارند. انسان صورتی کوتاه دارد که تقریباً بی مو است. گونه ها، بینی، پیشانی و گوش هایش کاملاً لخت و بی مو است. شکم و سینه اش نیز مو ندارد گوشهایش بزرگ اما تقریباً شبیه گوش های انسان است. حس بینایی برای شامپانزه نیز مانند انسان حس اصلی است. دست هایش بسیار شبیه دست انسان است و ناخن دارد حتی برآمدگی های خط های توی دست های انسان و ایپ ها بسیار شبیه هم است. اما تفاوتی که با هم دارد و این تفاوت بیشتر در انگشت شست است. انگشت شست انسان کاملاً تکامل یافته است و می تواند بر روی انگشتان دیگر باز و بسته شود.
حالا به تفاوتها و شباهتهايی که بين ایپ ها و انسان در منابع ذکر شده است می پردازيم:
گوریل و شامپانزه در آفریقا زندگی می کنند. گوریل از شامپانزه بزرگتر است و شبیه آدم های بزرگ است. اورانگوتان در برخی از جزیره های آسیا و در جنگل های انبوه زندگی می کند و روزها را روی درخت ها سپری می کند. اینان بلند قدند. به این دلیل به آنها میمون های انسان نما نیز می گویند. مانند انسان 32 دندان دارند، مانند دندان های انسان نیز می رویند اول دو دندان پیشین پایین بعد دو دندان پیشین بالا و بعد بقیه می رویند. لیکن تفاوتی که با دندان های انسان دارند اینست که بین دنداننیش و کناری آنها فاصله وجود دارد. در صورتی که بین این دو دندان در انسان فاصله نیست به علاوه روی سطح دندان آسیاب (Molar) با سطح دندان آسیاب انسان فرق دارد.
گنجایش مغز آنها 440 – 300 CC است. البته این موجودات بسیار هوشمند و قادر به انجام بازی های نمادین، حل مسائل و همچنین انجام رفتارهای پیچیده ای همچون Social Signal و یادگیری هستند به عنوان مثال استفاده از ابزار برای نمونه های مختلف در بین اینان اثبات شده است. این اعمال شامل استفاده از طناب، سنگ، شاخه ها و گیره ها و... بوده است. ولی هرگز مشاهده نشده است که میمونی قادر به ساخت و یا اختراع وسیله باشند (گرچه حداقل یک بیولوژیست قادر شده است که به شامپانزه طرز ساختن سنگ چخماق و طریقه استفاده از آن را همانند هوموها آموزش دهد) در بین نخستی های رده بالا فقط انسان و شامپانزه. قادر به شکار و خوردن گوشت به صورت هماهنگ و منظم است. بسیاری از گروه های تحقیقاتی توضیح داده اند که میمون های بزرگ قدرت یادگیری زبان نمادین و ارتباط مابین خود و مابین خود و انسان ها را دارند (جغتایی و ابهری لاله) دیگر اعضاء داخلی ایپ ها که شبیه اعضاء انسان است زائده کرم سانی که در انتهای روده کور انسان هست در همه میمون های آدم نما نیز وجود دارد. در واقع می توان نتیجه گرفت که ما و میمون های انسان نما دارای جدی مشترک هستیم. این موجودات را نیز می توانیم همخوانان خود نیز بنامیم چرا که خون انسان فقط برای میمون های انسان نما بی ضرر بوده و به راحتی می توانند آنرا بپذیرند.
میمون های انسان نما اگرچه اجتماعی زندگی می کنند اما وابسته به آن نیستند درست برعکس انسان ها. اجتماع انسانی به تشکیل جامعه وابسته است. اما میمون های انسان نما با آن بیگانه اند. در اجتماع انسانی میان آدم ها تقسیم کار شده است. هر کس کاری انجام می دهد و همه به یکدیگر خدمت می کنند. در واقع انسان ها با کار اجتماعی زنده اند. اما در گله ایپ ها همه یک کار خودکار می کنند و به همدیگر وابسته نیستند.
به گفته راد کایرد، موریس گودمن، کارشناس DNA نشان داده است که «میان شامپانزه و انسان فقط 7/1 درصد تفاوت وجود دارد و تفاوت میان انسان و گوریل، یا میان شامپانزه و گوریل 9/1 درصد است. تفاوت این سه با اورانگوتان حدود 7/3 درصد است». کایرد می گوید این یافته نشان می دهد که انشعاب میان اورانگوتان از یک سو و انسان و شامپانزه و گوریل از سوی دیگر، بایستی پیش از انشعاب میان شامپانزه و انسان و گوریل رخ داده باشد و هیجان انگیزتر از همه این که به نظر انشعاب میان انسان و شامپانزه پس از انشعاب میان شامپانزه و گوریل رخ داده است.به عبارت ديگر همين تاخر در انشعاب بين انسان و شامپانزه نسبت به گوريل و اورانگوتان شباهت بين ما و شامپانزه را اثبات می کند.