عجم در ادب پارسی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شاهنامه: همش رای و هم دانش وهم نسب - چراغ عجم آفتاب عرب
کجا شد فریدون و ضحاک و جم- مهان عرب خسروان عجم
سپه را به بستور فرخنده داد -عجم را چنین بود آیین و داد. زابلیس و دیوان چو بر بست راه - بیامد به شادی از آن جایگاه
که بر روز خرداد جمشید جم- دل اهرمن کرد او پر زغم
مران روز را نام نوروز کرد - یکی جشن بس به دل افروز کرد
- ملک عجم چو طعمه ترکان اعجمی است.
- عاقل کجا بساط تمنا برافکند؟!
- چون دید که در سخن تمامم- حسان عجم نهاد نامم
- خاقانی-
- نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم
روز نوروز است امروز و سر سال عجم
بزم نو ساز و طرب کن زنو و سیکی خور
باد میمون و مبارک صد هزاران جشن جم
بر خداوندی که چون جم بنده دارد صد هزار
ای عجم را به جاه تو نازش
باد فرخنده بر تو جشن عجم
به جشن فریدون و نوروز جم
که شادی برد از جهان نام غم
ای عجم را به جاه تو نازش
باد فرخنده بر تو جشن عجم
تعدادی از اشعار در وصف جم از شعرای قدیم
بست عرب دست عجم را به پشت
هرچه توانست از آن قوم کشت
گرچه ز جور خلفا سوختیم
زآل علی معرفت آموختیم
پس مغول آمد کتشان بسته دید
تیغ کشید و سرایشان برید
شد وطن کورس مالک رقاب
پی سپر دوده افراسیان
الغرض ای شاه عجم!ملک جم
رفت و فنا گشت زبان عجم
نصف زبان را عرب از بین برد
نیم دگر لهجه به ترکان سپرد
هر که زبان داشت بمانند شمع
سوخت تنش ز آتش دل پیش جمع
زندی و سغدی همه برباد رفت
پهلوی وآذری از یاد رفت
ربع زبان ماند ازآنان به جای
ورنه نماندی اثری زان به جای
سعدی در تمام نوشتههای خود عجم را مترادف با پارسی بکار برده است کتاب او دارای دو بخش اسلامی و ایرانی است يک بخش آن قرآن است، ولی هفتصد سال پيشرفته تر و بخش ديگرآن گوهريست درخشان از فرهنگ باستان ايران. منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزيد نعمت...
برگرفته از مقاله عجم.جمشید و آرش در شهر شاهنامه http://ajam7.persianblog.com