شاه اسماعیل دوم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فرزند ارشد شاه طهماسب صفوی که در زمان حیات پدرش به علت سو رفتار در قلعه قهقهه محبوس شد و به مدت نزدیک 20 سال و تا زمان مرگ پدرش در آن جا زندانی بود.پس از مرگ شاه طهماسب با دسیسه چینی بخشی از قبایل قزلباش و کشته شدن فرزند دیگر شاه طهماسب به نام حیدر میرزا توسط قزلباشان طرفدارش به حکومت رسید. رفتار اسماعیل به علت مدت زیاد محبوس بودن بشدت خشن بود.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] به قدرت رسیدن شاه اسماعیل دوم
مدتی پیش از مرگ شاه طهماسب بسیاری از امور سلطنتی از جانب وی به فرزندش حیدر میرزا محول شده بود و در ابتدا چنین تصور می شد که وی جانشین پدر و پادشاه ایران خواهد شد. در شب مرگ شاه طهماسب هم حیدر میرزا بر بالین پدر حاضر بود اما تقدیر بازی دیگری در آستین داشت. در شب مرگ شاه کشیک حفاظت از دولت خانه صفوی در قزوین بر عهده گروهی از قزلباشان بود که طرفدار به قدرت رسیدن اسماعیل میرزا فرزند بزرگتر شاه طهماسب بودند. اسماعیل میرزا مدت 19 سال و 6 ماه بود که به علت سو رفتار و بد گمان شدن شاه طهماسب به وی در قلعه قهقه محبوس بود. صبح روز بعد حیدر میرزا به سربازان محافظ قصر دستور داد تا در دولتخانه را برای ورود مردم و امرا بگشایند اما محافظین به بهانه اینکه در شهر دو دستگی در مورد جانشینی شاه بین قزلباشان ایجاد شده و بیم نا امنی میرود از دستور اطاعت نکردند و اجازه ورود طرفداران حیدر میرزا که از طایفه شاملو و استاجلو بودند ندادند. در این زمان در شهر امرای قزلباش دو دسته شده بودند. استاجلو ها و شاملو ها به طرفداری از حیدر میرزا و تکلو ها و روملوها و ترکمانان به حمایت از اسماعیل میرزا مشغول جمع آوری نیرو بودند.قزلباشان از هر دو گروه تصمیم گرفتند به سمت دولت خانه حرکت کرده و کار را یکسره نمایند.در این میان گروه مدافع اسماعیل میرزا به رهبری حسیتقلی خلفا روملو زودتر به قصر رسیدند و با همکاری شمخال سلطان دایی پریخان خانم (دختر شاه طهماسب) و محافظین به دولتخانه وارد شدند.حیدر میرزا در حرم پنهان شد و سعی داشت در پوشش لباس زنان بگریزد اما شناخته شده و توسط مهاجمین و به دستور حسینقلی خلفا در دم کشته شد.سر او را به میان جماعت طرفدار او که پشت دیوارهای دولتخانه جمع شده و فریاد حیدر میرزا سر داده و در پی ورود بودند انداختند. طرفداران حیدر میرزا با مشاهده سر او به سرعت پراکنده شده و راه فرار از شهر را پیش گرفتند.خانه ها و اهل و عیال آنها مورد نحب و غارت اسماعیل میرزاییان قرار گرفت و بسیاری از آنها در راه گرفتار و کشته شدند. حسینقلی خلفا که اکنون مرد شماره یک پایتخت محسوب می شد روز بعد گروهی رابه سرکردگی حیدر سلطان جابوق ترکمان برای آوردن اسماعیل به قلعه قهقهه فرستاد. به این صورت اسماعیل میرزا پس از حدود 20و سال حبس از قلعه آزاد شد و به قدرت رسید.
[ویرایش] سلطنت کوتاه و خونین
دوره کوتاه 15 ماهه سلطنت شاه اسماعیل دوم برای فرزندان شاه طهماسب بسیار خونبار بود.اسماعیل که خود طبعی شرور داشت به علت 20 سال زندانی بودن در قلعه قهقهه بسیار خشن تر و نسبت به اطرافیان بی اعتماد تر شده بود. اسماعیل از همان ابتدا شروع به کشتن و کور کردن فرزندان و فرزدن زادگان پدرش کرد.مصطفی میرزا ، ابراهیم میرزا ،حسین میرزا ، محمود میرزا ، علی میرزا یکی پس از دیگری کشته و یا کور شدند.خشونت اسماعیل به حدی بود که حتی از خون فرزند 1 ساله محمود میرزا نیز نگذشت.در این میان تنها محمد میرزا یا سلطان محمد خدابنده به علت ضعف بینایی و اینکه احتمالا از جانب او خطری محتمل نبود زنده ماند و شاه عباس که نوجوان و در هرات بود تنها به این دلیل زنده ماند که قبل از اجرا شدن فرمان قتل او خود شاه اسماعیل کشته شده بود. چندی بعد حسینقلی خلفا که اکنون خود را فرد دوم پس از شاه می دانست قربانی جاه طلبی خود شد. شاه اسماعیل منصب وکالت را به جای خلافت (که یک منصب صوفیانه بود) به او پیشنهاد کرد اما حسینقلی رازی به ترک منصب خلافت نبود. وی در خواست کرد هردو سمت را داشته باشد و یا اینکه وکالت را نیز قبول نکند.این نافرمانی از مرشد کامل بهانه را به دست اسماعیل داد و در ضمن شدت جاه طلبی او را نیز آشکار کرد.پس از این نافرمانی حسینقلی با حکم نصب به عنوان قورچی باشی مشهد به این شهر گسیل شد.منصبی که به گفته اسکندر بیک ترکمان ، حسینقلی آنرا در خور نوکرانش می دانست. اما حسینقلی به مشهد هم نرسید بلکه در دامغان بازداشت شد و به حکم اسماعیل نابینا شد.
[ویرایش] گرایش به تسنن
غیر از خشونت و بی اعتمادی کلی ، دلیل دیگری که باعث از بین رفتن اعتبار اسماعیل و قتل وی شد تمایلات وی به مذهب تسنن بود. از جمله اینکه دستور منع مردم و تبراییان از لعن صحابه و خلفا را صادر کرده بود و به شدت در مقام دفاع از یک واعظ متهم به تسنن به نام میرزا مخدوم شریفی بر آمد تا جاییکه 12 قورچی (تفنگچی) را به محافظت از او در هنگام سخنرانی می گماشت.همچنین در مقام مجادله با علما در مورد برخی عقاید شیعی و لعن عایشه همسر پیامبر برآمد.
[ویرایش] مرگ شاه اسماعیل
خشونت اسماعیل ، گرایش وی به تسنن ، طرد پریخان خانم دختر قدرت طلب و با نفوذ شاه طهماسب و تهدید امرا قزلباش نهایتا منجر به کشته شدن او شد.کشندگان شاه اسماعیل با همکاری کنیزان حرم و پریخان خانم افیون مصرفی شاه را مسموم کردند و محافظین روز بعد شاه را نیمه مرده همراه با رفیقش حسن بیک حلواچی از اتاق او در دولتخانه بیرون آوردند. شاه ساعتی بعد مرد اما حسن بیک زنده ماند. میرزا سلمان و امرا مانع تحقیق در مورد علت مرگ اسماعیل شدند – که موید احتمال دست داشتن انها در قتل وی یا رضایت از آن است. به این صورت دوره خونبار حکوت وی به پایان رسید و امرای قزلباش برادر وی محمد را از شیراز به قزوین آورده و بر تخت نشاندند.
[ویرایش] منابع
- عالم آرای عباسی جلد اول - اسکندر بیک ترکمان