زنان محمد
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] خدیجه
محمد در ۲۵ سالگی با خدیجهٔ ۴۰ ساله ازدواج کرد. خدیجه پیش از محمد با دو کس دیگر ازدواج کرده بود، که هر دوی آنها درگذشته بودند و از آنها فرزندانی به سن خود محمد داشت. او یار و یاور پیامبر در طول ۲۸ سال زندگی مشترکش بود و اولین کسی بود که به محمد ایمان آورد. محمد ۱۷ سال پیش از بعثت و ۱۱ سال پس از آن با خدیجه زندگی کرد. او از ۲۵ سالگی تا ۵۳ سالگی که اوج جوانی اش بود، با او سر کرد. بعد از وفات خدیجه همیشه از او به بزرگی یاد می کرد و او را گرامی میداشت.
[ویرایش] سوده دختر زمعه
از نخستین مسلمانانی بود که در مکه با همسرش به اسلام گرویدند. وی در راه عقیدهاش رنج بسیار کشید و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت کرد. پس از بازگشت همسرش را از دست داد و بی پناه شد. یا میبایست به خانواده اش برگردد و از دین خود انصراف دهد و بت پرستی را از سر گیرد، یا با همسری مردی که دوست ندارد، تن دهد. محمد، این زن پاک و شجاع را که پس از رنج های بسیار در راه دین او، محمد وی را در پناه خود میگیرد و با ازدواج با وی، او را جانشین خدیجه میسازد و همسر پیغمبر.
[ویرایش] زینب دختر خزیمه
او زن عبیده بن حارث بود که در غزوه بدر شهید شد و بیوهاش زنی بسیار فرتوت و از کار افتاده بود. محمد با او ازدواج کرد، تا در پیری و بیپناهی زندگی نکند. وی دو سال بیشتر زنده نماند و تنها زنی است (جز خدیجه) که پیش از محمد مرده است. زینب زنی پارسا و مهربان و نیکوکار بود و زندگی خویش را همه در نوازش یتیمان و دستگیری بینوایان وقف کرده بود و در این کار چندان کوشید که او را "ام المساکین" (مادر بینوایان) لقب دادند.
[ویرایش] هند دختر ابی امیه(ام سلمه)
همسر عبدالله مخزومی بود که در غزوه احد زخمی شد و بعدها هنگامی که از جنگ با بنی اسد پیروزمندانه برگشت، زخمش سرباز کرد و درگذشت. محمد در مرگ وی چنان اندوهگین شده بود که به سختی میگریست و اشک میریخت. در آن هنگام برای وی از همسرش چندین بچهٔ بزرگ و کوچک باقی مانده بود. بزرگان مسلمان خود را برابر سرنوشت خانوادهٔ برادر شهیدشان مسئول میدانستند. از این رو ابوبکر از او خواستگاری کرد. عذر آورد که «فرزندانم زیادند و جوانیم گذشته است». عمر نیز پیشنهاد کرد. ام سلمه نپذیرفت و پاسخ خود را تکرار کرد. تا این که محمد از او خواستگاری کرد و همسر و فرزندان یار شهیدش را در پناه خویش گرفت و او را محترم و عزیز میداشت.
[ویرایش] رمله دختر ابوسفیان
وی در اوج مبارزه محمد و ابوسفیان در مکه به محمد گروید و به همراه همسرش عبیدالله بن جحش اسدی به حبشه هجرت کرد. در آنجا شوهرش تحت تاثیر محیط مسیحی شد، ولی رمله بر دین خود استوار ماند و همسرش او را در کشوری غریب رها کرد. او نه میتوانست به مکه رود که اگر هم ابوسفیان پناهش میداد، جز به این شرط نبود که از عقیده اش بازگردد. محمد غیابی از او خواستگاری کرد و نجاشی پادشاه حبشه شخصا او را به نمایندگی محمد عقد کرد و مهریه اش را پرداخت.
[ویرایش] جویریه دختر حارث رئیس قبیلهٔ بنی مصلق
وی در جنگ اسیر ثابت بن قیس شده بود. ثابت چون میدانست او دختر رئیس قبیله است، فدیه بیشتر از حد معمول طلب کرد. جویریه نزد محمد آمد و گفت ثابت مبلغ کلانی برای آزادی من میخواهد و من ندارم. در پرداخت فدیهام به من کمک کن. محمد گفت آیا بهتر از این نمیخواهی ؟ گفت : آن چیست ؟ گفت: فدیه ات را میپردازم و با تو ازدواج می کنم. وی پذیرفت و محمد فدیه اش را پرداخت و او را آزاد کرد و به همسری خود درآورد. محمد برای این که مسلمانان را برانگیزد تا کنیزان خویش را آزاد کنند با جویره ازدواج کرد و در نتیجه بسیاری از اسیران آزاد شدند. با این تدبیر هم محبت خویش را در دل های مردم بنی مصلق، به خصوص رئیس قبیله، جانشین کینه ساخت و هم مسلمانان را واداشت تا اسیران خود را رها کنند. چه که بعد از ازدواج محمد با جویریه، اسیران بنی مصلق خویشاوندان پیامبر میشدند و نه دشمنان او و هیچ مسلمانی را شایسته نیست که خویشان پیغمبر را به اسارت گیرد. اسیران آزاد شدند و همگی اسلام آوردند و طایفهٔ بنی مصلق که از دشمنان خطرناک محمد بودند با وی خویشاوند شدند. رئیس قبیله به سراغ دخترش آمد و او را مخیر کرد که یا نزد او برگردد یا نزد محمد بماند که او دومی را برگزید. جویریه پیش از این همسر پسر عمویش، عبدالله بوده است.
[ویرایش] صفیه دختر رئیس بنی قریظه
وقتی صفیه در جنگ با بنی قریظه بدست مسلمانان افتاد، به پیغمبر گفتند :«صفیه بانوی بنی قریظه و بنی نضیر جز تو برای کسی سزاوار نیست.» محمد آزادش گذاشت که یا به خانوادهاش بازگردد یا همسرش شود که او دومی را برگزید. محمد در این کار از بزرگان و فاتحین، پیروی کرد که با خانوادهٔ زمام داران مغلوب ازدواج میکردند، تا بدین وسیله مصیبت آنها را تخفیف داده و اهمیتشان را محفوظ بدارند. هنگامی که محمد با او زفاف کرد، ابوایوب شب را با شمشیر در کنار خیمهٔ محمد گذراند. صبح، محمد که او را دید، گفت چه کار داشتی ؟ گفت از کینهٔ این زن یهودی بر تو بیم داشتم که یارانت با شوهر و پدر و کسانش جنگ کرده بودند و آنها را کشته بودند و هنوز آثار یهودیت در دل او باقی است. ولی صفیه تا آخر عمر به محمد وفادار ماند. هنگامی که محمد در بستر مرگ بود و زنانش دور بستر او جمع شده بودند. صفیه گفت: ای کاش درد تو به جان من میافتاد. همسران پیغمبر از روی تمسخر به یکدیگر اشاره کردند. پیغمبر آنها را ملامت کرد و گفت: به خدا او در گفتار خود صادق است.
[ویرایش] حفصه دختر عمر
او ابتدا زن خنیس از مسلمانان اولیه بود. شوهرش که مرد، عمر ابتدا به ابوبکر پیشنهاد کرد، اما ابوبکر سکوت کرد. به سراغ عثمان رفت. عثمان نیز سکوت کرد. عمر افسرده و ناراحت از دو دوست صمیمی اش به نزد پیامبر آمد و گله کرد. محمد برای تسکین او گفت : «حفصه را به عقد کسی در آور که از ابوبکر و عثمان بهتر باشد.» و بدین طریق همچنان که با ابوبکر و علی و عثمان کرده بود، پیوند خویش را با عمر که از شخصیت های پر نفوذ و موثر اسلام به شمار میرفت، نزدیک تر و استوارتر ساخت.
[ویرایش] میمونه
محمد یک سال پس از صلح حدیبیه به قصد عمره وارد مکه شد و طبق قرارداد بیش از ۳ روز حق توقف نداشت. در این ۳ روز میکوشید تا دل های مردم را به خود نزدیک سازد و با مهربانی و بخشش و نیکی و نرمش از شدت کینه و خشونت تعصبی که سران قریش علیه او در روحها ایجاد کرده بودند، بکاهد و بهانهای میجست تا رضایت آنها را برای تمدید قرار داد جلب کند تا فرصت بیشتری برای تماس با مردم به دست آرد. در این هنگام عباس شوهر خواهر میمونه، وی را به محمد معرفی میکند . گرایش میمونه به اسلام، خویشاوندی وی با خالد که شمشیرش سرنوشت جنگ احد را به سود قریش رقم زده بود و انتساب وی به خانوادههای با نفوذ قریش محمد را واداشت تا پیشنهاد او را بپذیرد. به خصوص که با این کار میخواست بهره برداری تبلیغاتی دیگری هم بکند و مراسم عروسی را در روز آخر اقامتش برپا سازد و قریش را دسته جمعی دعوت کند و غذا دهد و چون اسلام میمونه هنوز آشکار نشده بود و در صف آنان به شمار میآمد، ازدواج محمد با وی و شرکت مسلمانان و مشرکان در این جشن و نشستن کسانی که در بدر و احد روی هم شمشیر کشیدند بر یک سفره، در احساس اعراب تاثیر خواهد گذاشت و فضای سرد سیاسی را گرم خواهد کرد و دوری و بیگانگی را تخفیف خواهد داد و هم بهانهای برای ماندن در شهر خواهد شد و شاید به جز این نتیجهٔ تبلیغاتی و زمینه سازی روحی، حوادثی پیش آید و یا بتوان پیش آورد که به سود وی باشد و امتیازاتی بیشتر از آنچه در قرارداد حدیبیه بود بدست آورد. سران هوشیار قریش از نقشه پیامبر آگاه شدند و با قاطعیت پیشنهاد وی را رد کردند و وی ناچار شد در میانهٔ راه مدینه مراسم زفاف را انجام دهد. ولی در عین حال این ازدواج که او را با برخی رجال برجسته قریش خویشاوند میکرد، در روح آنان بی اثر نبود. چنان که اندکی پس از آن خالد و عمرو عاص و عثمان بن طلحه را میبینیم که راه مدینه را در پیش گرفته اند.
[ویرایش] زینب دختر جحش
او دختر عمه محمد بود، که محمد وی را به همسری پسرخوانده اش زید بن حارث درآورده بود، اما به دلیل اختلاف طبقاتی کار آنها به طلاق کشید. محمد خود را در ردیف اول اتهام قرار داد تا سنت عدم ازدواج با همسر مطلقه یا بیوه پسرخوانده را که از سال ها قبل در میان عرب ها جریان داشت از میان بردارد.
[ویرایش] عایشه دختر ابوبکر
وی اولین دختری بود که در اسلام متولد شد و این خصوصیت، نزدیکان و برخی از یاران محمد را به این فکر انداخت که نخستین زنی که در اسلام متولد شده است و از جاهلیت خاطرهای ندارد، همسر پیامبر گردد. ابوبکر به وی پیشنهاد میکند. [نیاز به ذکر منبع]
ازدواج محمد با عایشه یک ازدواج سمبلیک است، آمیخته با مصلحتی عاقلانه و اینجا سخن از عشق و هوسی بی جا نيست. عشق محمد به قول «محمد حسنین هیکل» پس از ازدواج به وجود آمد و در هنگام ازدواج وجود نداشت و بدین جهت نمیتوان گفت که او را به اقتضای عشق به زنی گرفت و نمیتوان باور کرد که محمد او را در ۷ سالگی دوست داشته است. عایشه در کنار حفصه و دو کسی بودند که محمد به خاطر محکم تر کردن پایهٔ دوستی با مسلمانان بزرگ آنها را به زنی گرفت. محمد با عایشه در مدینه هنگامی که حدودا ۱۱ ساله بود، ازدواج کرد. عایشه تنها دختری بود که به خانهٔ محمد آمد. دیگران همه بیوه گانی بودند که به مصلحتی سیاسی یا اخلاقی به همسری پیامبر در آمده بودند. محمد هر گاه از تلاطم های دشوار خسته می شد، عایشه را می خواند و می گفت : "کلیمنی یا حمیرا" (با من حرف بزن گلگونه من!).
اطلاعات بیشتر در این مورد را در مقاله عایشه بخوانید.
[ویرایش] ماریه قبطی
محمد هنگامی که به مقوقس حاکم مصر نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، او گفت من هم میدانم که پیغمبری ظهور خواهد کرد اما محل ظهور او شام است. در هر حال فرستادهٔ محمد را با دو کنیز و شتر سفید و یک خر و مقداری هدیه به مکه فرستاد. پیغمبر هدیه او را پذیرفت. یکی از آنها ماریه بود که او را برای خود نگاه داشت و یکی سیرین بود که او را به حسان بن ثابت داد. از او ابراهیم به دنیا آمد که تنها فرزند او از زنانش (بعد از خدیجه) بود.
[ویرایش] منابع و مآخذ
هیچ کدام از این منابع دست اول نیستند. این گونه مطالب تاریخی هستند و تنها باید از کتاب های تاریخی برای آن ها برگشت داد. آن چه در بالا آمده است همگی دیدگاه های شخصی است نه گواه آوری تاریخی. ۱- زن در چشم و دل محمد. اسلام شناسی. درسهای دانشگاه مشهد. دکتر علی شریعتی ۵۱۴-۵۴۳. ۲- زندگانی محمد. دکتر محمد حسنین هیکل. ترجمهی ابوالقاسم پاینده. انتشارات سوره مهر. ۳- نهج الفصاحه. مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده. انتشارات جاویدان. ۴- محمد رسول خدا. پروفسور آنه ماری شیمل. ترجمهی حسن لاهوتی. انتشارات علمی فرهنگی. ۵- عباس محمود العقاد. محمد العبقریه (راه محمد). ترجمهی اسدالله مبشری. ۶- محمد خاتم پیامبران. نشریه حسینیه ارشاد. جلد دوم. دو مقالهی اسلام از دریچه چشم مسیحیان نوشتهی مجتبی مینوی و مستشرقین و اسلام نوشتهی سید غلام رضا سعیدی. ۷- زن از دیدگاه نهجالبلاغه. صفات زن در احادیث. ص ۲۵۰.