ویکیپدیا:راهنمای مترجمان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
یکی از روشهای کمک به ویکیپدیای فارسی ترجمهٔ مقالههای ویکیپدیاهای دیگر است. لیکن باید توجه داشت که جز در پارهای موارد ترجمه از یک ویکی دیگر بهترین کار نیست. ویکیپدیاهای دیگر در ذات خود منبع معتبری به حساب نمیآیند و در زمرهٔ منابع دستسوماند. به خاطر بدارید که اعتبار هر مقاله وابسته به منابع آن است. بندبند یا حتی جمله جملهٔ یک مطلب ترجمه شده از یک ویکی دیگر میتواند مورد چالش قرار گیرد. در این صورت کسی که میل به نگاهداشتن گزاره دارد باید منبع معتبر دیگری ارائه دهد.
معالوصف در بسیاری موارد ترجمهٔ مطلبی از یک ویکیپدیای دیگر میتواند مفید باشد. از جملهٔ این موارد مقالههای مرتبط با فرهنگ تودهٔ زبان آن ویکی بخصوص است: نمونهٔ آن مطالب مربوط به سریالهای تلویزیونی امریکایی در ویکیپدیای انگلیسیاست. اصولاً یک قانون کلی این است که هرچقدر مطلب بیشتر متعلق به حوزهٔ فرهنگی آن زبان باشد ترجمهاش از ویکی آن زبان کمضررتر/مفیدتر است. عکس آن هم درست است به این معنی که هرچقدر مطلب بیشتر متعلق به فرهنگ و حوزهٔ زبان فارسی باشد مطلب ترجمهشده سطح نازلتر و کیفیت بدتری خواهد شد.
همچنین گاه میتوان بخشی از کلیات مربوط به مطلبی را از یک ویکی دیگر ترجمه کرد و قسمتهای ریزتر و تخصصیتر را با استفاده از منابع معتبرتر نوشت. معمولاً نوشتن یک مطلب همهفهم پیرامون یک موضوع تخصصی کار چندان آسانی نیست حتی اگر نویسنده به موضوع اشراف داشته باشد. یکی از علل آن اطلاعنداشتن نویسنده از سطح اطلاعات یک خوانندهٔ عادیاست. ویکیهای بزرگ مثل ویکی انگلیسی در این مورد میتوانند راهگشا باشند. چون مقالهها به دفعات ویرایش میشوند و صیقل میخورند و معمولاً چند بند آغازین آنها دید و شهودی کلی پیرامون موضوع مقاله میدهد که میتواند مفید افتد. از آنجا که در حالت آرمانی تمام مطالب ترجمهشده بهتفصیل در بندها و قسمتهای آتی توضیح داده میشوند و ترجیحاً از نو نوشته شده و با منابع موجود در نزد نویسنده محک میخورند مشکل عدم دقت پیش نمیآید.
همیشه پیش از ترجمهٔ مطلب یا بخشی از مقاله از خود بپرسید که آیا ترجمه از یک ویکی دیگر بهترین روش نوشتن این مقالهاست یا خیر. اگر جواب خیر است کمی درنگ کنید. توجه کنید که این گوشزدها مربوط به سیاستها نشده و تنها مقالههای فضای نام اصلی را شامل میشوند.
ترجمهٔ خوب یک مطلب کار چندان آسانی نیست و مترجمی خود هنریاست که همهکس نمیدارد. برای ترجمه کردن یک مطلب مترجم (یا به فارسی اصیلتر ترجمان) باید زبان مبدأ و مقصد را نیک بداند و با بار معنایی کلمهها و فرهنگهای مربوط به دو زبان آشنا باشد. در غیر این صورت متن ترجمهشده در بهترین حالت غیرطبیعی و در بدترین حالت نادرست مطلق خواهد شد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] منابع در ویکیپدیای فارسی
در ویکی فارسی صفحههایی چند برای کمک به مترجمان وجود دارد. پیشنهاد میشود که مترجمان پیش از آغاز به ترجمه به آن صفحهها نگاهی اندازند.
- ویکیپدیا:درخواست معادل فارسی
- ویکیپدیا:شیوه نوشتار کلمات واردشده به زبان فارسی
- ویکیپدیا:نگارش نامهای خارجی
و از همه مهمتر شیوهنامه
همچنین ممکن است که یک پروژه یا گروه تخصصی که فعالیتش مرتبط با موضوع مقالهٔ شماست در ویکیپدیای فارسی وجود دارد. آنها هم ممکن است شیوهنامهای یا راهنماییهایی برای ترجمهٔ مقالهها بدارند.
به طور کلی کمی صرف وقت و پژوهش در ویکی فارسی میتواند از اتلاف وقت دیگر ویکینویسان و برباد رفتن زحمات شما جلوگیری کند. این توضیحات در نوشتن هر مقالهٔ جدید مصداق دارد بنابراین شامل حال ترجمهها نیز میشود. پیش از دست به کار ترجمه شدن حتماً کمی تحقیق کنید: عنوانهای مشابه را بنگرید و مقالههای وابسته را مطالعه کنید٬ ممکن است که مقالهٔ مورد نظر شما با نامی دیگر وجود داشته باشد. مسائل مربوط به فاصلهٔ مجازی و شیوههای مختلف حرفنویسی را فراموش مکنید. مثلاً عدهای موسیقی جاز را موسیقی جز مینویسند. معمولاً اگر یک یا چند گونهٔ حرفنویسی مشهور باشند بقیه به یکی تغییر مسیر داده میشوند اما ممکن است این تغییر مسیرها وجود نداشته باشند.
یک راه ساده برای جلوگیری از دوبارهکاری که معمولاً از آن غفلت میشود وارسی پیوندهای بینویکی مقالهٔ مبدأ است. معمولاً کسانی که مقالهای را از ویکی زبان دیگری ترجمه میکنند بلافاصه پیوند بینویکی فارسی را در مقالهٔ مبدأ قرار میدهند. پیش از آغاز ترجمه حتماً پیوندهای بینویکی ویکیهای بزرگ نظیر ویکی انگلیسی و آلمانی و فرانسه را بررسی کنید.
خود شما نیز حتماً پس از ترجمه پیوند بینویکی را اضافه کنید (خصوصاً در صفحهٔ ویکیهای بزرگ) و فقط به ذکر پیوند بینویکی در مقالهٔ فارسی اکتفا مکنید. ممکن است پیش از آنکه رباتها پیوندهای بینویکی مقاله را در ویکیهای زبانهای گوناگون سامان دهند کس دیگری بخواهد که اقدام به ترجمه کند. وجود پیوند بینویکی در ویکیهای بزرگ از دوبارهکاری و اتلاف وقت جلوگیری میکند.
[ویرایش] از موضوع ترجمه اطلاعات کافی بدارید
برای ترجمهٔ موفقیتآمیز یک مقاله تنها دانستن زبانهای مبدأ و مقصد کافی نیست. مترجم باید از موضوع مقاله هم اطلاع کافی داشته باشد. داشتن اطلاع کافی لزوماً به معنی داشتن مدرک دانشگاهی در آن زمینه نیست و بدیهیاست که دادن تعریفی دقیق از «اطلاعات کافی» نه میسر است و نه حتی مطلوب. با وجود این شاید قاعده سرانگشتی زیر مفید باشد: اگر راجع به مطالب عمومی (مثل سریالها و برنامههای تلویزیونی) نمینویسید تنها دست به ترجمهٔ مقالههایی بزنید که حداقل یک یا چند کتاب با سطحی بالاتر از کتابهای بازاری راجع به آنها میدارید. برآوردن این شرط چندان دشوار نیست و باید به عنوان یک قاعده مهم مدنظر قرار گیرد. پایبندی به این قاعده از پیشآمدن بسیاری از معضلات جلوگیری میکند.
علوم انسانی معمولاً بیش از علوم پایه و کاربردی مورد «سوءقصد» قرار میگیرند. این درحالیاست که اغلب ترجمهٔ مقالههای مرتبط با علوم انسانی بسیار دشوارتر از آنِ علوم دیگر است.
این گوشزد (نوشتن ترجمهٔ مطالبی که اطلاعات کافی پیرامون آن داریم) به نظر بدیهی میآید لیکن تعداد کسانی که دست به ترجمهٔ مطالبی که راجع به آن هیچ اطلاعی ندارند میزنند بسیار بالاست. شکی نیست که پروژهٔ ویکیپدیا یک پروژهٔ داوطلبانه است و در کارهای داوطلبانه نتوان افراد را بهسادگی مؤاخذه یا بازخواست کرد. و خردهگرفتن بر کسی به خاطر نداشتن اطلاعات کافی پیرامون مطلب ترجمه شده حداقل خیلی مؤدبانه نیست. به هر حال اگر افراد در انتخاب مقالهٔ ترجمهشونده کمی دقت و احساس مسئولیت کنند به سود همگان خواهد بود.
در پایان مقدمهٔ این بخش لازم است به یک اشتباه فراگیر اشاره شود. افراد معمولاً علاقه را با سطح دانش و اطلاعات اشتباه میگیرند. این دو مرتبط هستند ولی متناسب نیستند. اگر ویکینویسی به موضوعی علاقه دارد بهتر است در مرحلهٔ اول کمی راجع به آن کتاب خواند و مطالعه کند و در مرحلهٔ بعدی دست به ترجمه یا نگارش مقاله زند. خلاصه مقالهنویسی یا ترجمهٔ مقاله باید قدم نهایی باشد و نه قدم آغازین.
[ویرایش] اصطلاحات تخصصی
هر مترجم جدی باید هنگام ترجمهٔ یک مقاله پیرامون موضوعی خاص فرهنگ لغت/واژهنامه/لغتنامهٔ تخصصی آن موضوع خاص را (اگر چنین فرهنگی هست) کنار دست بدارد. اگر فرد از موضوع مورد ترجمه اطلاع کافی داشته باشد ممکن است هرگز سر و کارش با این فرهنگ نیفتد لیکن این فرهنگها اغلب بسیار به کار میآیند. گاه ممکن است مترجم معادل فارسی اصطلاحی را نداند (فرض میکنیم که چون مترجم راجع به موضوع اطلاع کافی دارد حد اقل معنی و کاربرد اصطلاح را در زبان مبدأ میداند) و به چنان فرهنگی دسترسی نداشته باشد، اگر کتابها یا مقالههای معتبر با موضوع به زبان فارسی در اختیار دارد باید کمی در آنها جستجو کند. در پایان بعضی کتابهای تخصصی واژهنامهای به صورت پیوست آورده شدهاست و همین واژهنامههای جمعوجور ممکن است نیاز را رفع کنند. اگر چنین واژهنامههایی یافت نشد شخص باید کمی در متن کتاب و موضوعات مرتبط کندوکاو کند، باشد که به ترجمهٔ اصطلاح برخورد. معادلهای فرهنگستان فارسی را نباید از نظر دور داشت. اگر فرجی حاصل نشد میتوان از دیگران از جمله ویکینویسان پرسید. در قدم آخر میتوان در نهایت احتیاط و احیاناً با همفکری دیگران معادلی برای اصطلاح وضع کرد. اگر چنین میکند باید حتماً در پاورقی مقاله صورت اصطلاح را به زبان اصلی قید کند.
[ویرایش] ویژگیهای ترجمهٔ خوب
همانطور که دانستن زبانهای مبدأ و مقصد برای ترجمهای خوب کافی نیست صرف داشتن اطلاع از موضوع مورد ترجمه نیز کافی نیست. بدیهیاست کسی که دست به کار ترجمه میزند حداقل اندک آشناییای با زبانهای مبدأ و مقصد دارد. در زیر بعضی توصیهها که عمل به آنها به ارتقای کیفیت ترجمه مدد میرساند آورده میشود:
[ویرایش] پرهیز از گرتهبرداری
گرتهبرداری به معنی ترجمهٔ واژهبهواژهٔ یک ساختار نحوی (برای بیان منظوری خاص) در زبان مبدأ به زبان مقصد است. اصطلاح گرتهبرداریشده برای گویشوران اصیل زبان مقصد فاقد معنی یا دارای معنیای مضحک و متفاوت با آنِ زبان مبدأ است.
- مثال گرتهبرداری از فارسی در زبان انگلیسی
- «پدرم درآمد» --> «My father came out»
- مثال گرتهبرداری از انگلیسی در زبان فارسی
- «I don't give a damn» --> «هیچ لعنتی نمیدهم.»
مثالهای ذکر شده در بالا حالتهای افراطی هستند. گرتهبرداری ممکن است بسیار پنهانانهتر باشد. برای مثال در زبان فارسی میگوییم «اسم کسی در فلان فهرست (لیست) است» در حالی که در انگلیسی میگویند: «Somebody's name is on the list» که معنی واژهبهواژهاش میشود: نام کسی روی فهرست (لیست) است. معمولاً کسانی که چندان دستی در ترجمه ندارند هنگام ترجمهٔ مطالب سخت گرتهبردای میکنند. گرتهبرداری برای هر زبانی بسیار خطرناک است (به مراتب خطرناکتر از وامواژه) چرا که اگر جلوی آن گرفته نشود پس از چندی افراد زبان یکدیگر را درک نتوانند کرد. جمالزاده احتمالاً از نخستین کسان در دوران معاصر است که راجع به گرتهبرداری هشدار داده است (در داستان کوتاه فارسی شکر است).
[ویرایش] از عربی
باید توجه داشت که گرتهبرداری از دوران کهن وجود داشتهاست و نویسندگان پیشین ما قانونهای نحو عربی را بر زبان فارسی جاری ساختهاند و هنوز هم آثار آن به چشم میخورد از جمله:
- تطابق صفت و موصوف در جنس و احیاناً عدد در ترکیبهایی چون
- زحمات عدیده، اخبار جدیده (از آنجا که جمع مکسر غیر عاقل نحو عربی مفرد مؤنث به حساب میآید). عدهای پا را از این هم فراتر گذاشته و همین قاعده را بر جمعهای فارسی نیز جاری داشتهاند: راههای ممکنه
- ساختن قید با استفاده از تنوین
- مثالهای آن بیشمار است: معمولاً، ظاهراً، باطناً.... این گونه ساختن قید از زمانهای قدیم مرسوم بودهاست و در اینکه آیا باید این رسم را امروز کنارگذاشت یا نه اختلاف نظر وجود دارد. با این حال در بسیاری از موارد میتوان با افزودن «به» پیشوندی (به جای تنوین پسوندی) قید ساخت: ظاهراً --> بهظاهر. چیزی که غلط فاحش است و در آن شکی نیست تعمیم این ساختار نحوی به کلمههای فارسیاست. برای نمونه گاهاً غلط فاحش است و هیچ عذری برای استفاده از آن موجه نیست.
[ویرایش] از زبانهای اروپایی
در هر دورهای یک یا چند زبان زبان اصلی علم و فرهنگاند. در چندصد سال پیش زبان عربی زبان علمی بخشی از جهان بودی و دانش روز به این زبان تولید شدی. از این رو بیشتر ترجمهها به فارسی از عربی بودی. از آنجا که دانشمندان و علماء (بهخصوص از نوع دینیاش) سروکارشان دائم با زبان عربی بود و اغلب دغدغهٔ زبان فارسی نداشتندی اگر دست به ترجمهای هم زدندی ترجمهشان سخت رنگ و بوی عربی گرفتی.
این فرایند به گونهای دیگر با باز شدن پای دانشهای نوین به ایران اتفاق افتاد. به این معنا که بسیاری از ازفرنگبرگشتگان زبان مادری خود را نیک ندانستندی (یعنی در واقع فقط در حد محاوره دانستندی) اینها نیز اگر احیناً مطلبی به فارسی نوشتندی نثرشان فرنگیمآب بودی. به این ترتیب نسل جدیدی از گرتهبردایها وارد فارسی شد. بعضی از آنها امروز جای خود را میان فارسیزبانان باز کردهاند اما باید دانست که این ترکیبها در فارسی بیسابقهاند و عدهٔ کثیری رأی به حذف (عدم استعمال) آنها میدهند. بعضی نمونهها:
- از نقطهنظر فلان
- روی کسی حساب کردن
با گسترش و همگانی شدن اینترنت و رشد قارچمانند وبلاگها و نبودن دغدغهٔ درستنویسی نزد بسیاری از وبلاگنویسان خطر گرتهبرداری تا حد به ابتذال کشیدن زبان بیش از پیش زبان فارسی را تهدید میکند.
[ویرایش] پرهیز از دیگرزبانمحوری
معضل دیگری که چندیاست که سخت همهگیر شدهاست دیگرزبانمحوریاست. این پدیده چنان که از نامش پیداست محور قرار دادن یک زبان دیگر هنگام نوشتن متنی به فارسیاست. مثال آن چنین چیزیاست:
ماست (Yoghurt) یکی از فراوردههای لبنی (Dairy Products) است. کلمهٔ ماست اصلی ترکی (Turkish) دارد و به معنی سفت و غلیظ است. |
این ترجمهٔ مضحک دو ایراد اساسی دارد: یکی اینکه قدم به قدم معادل انگلیسی کلمات را ذکر کردهاست آن هم کلمههایی که همان صورت فارسیشان بخوبی در نزد فارسیزبانان آشناست. اصلاً گویا مترجم خواستهاست دانش انگلیسی خود را هم به رخ کشد. ایراد دیگر آن ذکر ریشهشناسی کلمهٔ ماست در زبان انگلیسی (Yoghurt) است. گرچه دانستن چنین چیزی میتواند مفید باشد اما جای آن به هیچ وجه در آغاز مقاله نیست. هنگام ترجمه باید بومیسازی هم کرد.
یک محک خوب برای سنجیدن میزان دیگرزبان محوری در نظر گرفتن حالت معکوس قضیهاست. یعنی فرض کنیم که این مقاله اصلاً در فارسی نوشته شده بود و قرار بود به انگلیسی ترجمه شود و همان گونه که در فارسی با مقالهٔ انگلیسی برخورد شدهاست (مانند ذکر بیمناسبت معادلها و دادن ریشهشناسی در یک زبان دیگر) در انگلیسی با مقالهٔ فارسی برخورد شود. متأسفانه در نزد بسیاری این حالت دوم بسیار مضحکتر از اولیاست و این میرساند که ایشان دچار دیگرزبانمحوری شدهاند. در حالیکه ایندو به یک اندازه مضحکاند. بدیهیاست که در مواردی خاص صورت انگلیسی یا لاتین یا هرزبان دیگر کلمات را میتوان در مقاله آورد. این کار اگر هم انجام شود باید معمولاً در پاورقی باشد. برای توضیحات بیشتر به شیوهنامه رجوع کنید.
[ویرایش] پرهیز از دیگرفرهنگمحوری
دیگرفرهنگمحوری از معضلاتیاست که در ترجمهها بسیار رخ مینماید. برای مثال اگر در همان مقالهٔ مثالی «ماست» پس از توضیحات راجع به ماست به ذکر تاریخچهٔ مصرف ماست در ایالات متحده بپردازیم دچار دیگرفرهنگمحوری شدهایم. چون سابقهٔ ماست در کشورهای فارسیزبان بسیار کهنتر از سابقهٔ ماست در ایالات متحدهاست و اصولاً ماست یک پدیدهٔ آمریکایی نیست و خوانندهٔ ترجمهٔ مقالهٔ ماست در ویکیپدیای فارسی احتمالاً چندان اهمیتی به تاریخچهٔ ماست در ایالات متحده نمیدهد. بدیهیاست که میتوان در مقالهای جداگانه راجع به ماست در ایالات متحده نوشت اما آوردن بخش مربوط با ایالات متحده و نادیدهگرفتن بخش مربوط به کشورهای فارسیزبان یا خاورمیانهای در مقالهٔ اصلی «ماست» چیزی جز دیگرفرهنگمحوری نیست. از همین روست که پیشنهاد میشود حتیالمقدور افراد دست به ترجمهٔ مقالههایی که به نحوی در میان فارسیزبانان و فارسیخوانان مدخلیت دارند نزنند. ویکیهای دیگر دغدغههای خودشان را دارند و مطالب را با دید فرهنگِخودیمحور مینویسند و ما با ترجمهٔ آن مقالهها، فرهنگِخودیمحوری آنها را به مقولههای فارسی هم انتقال میدهیم.
از پرهیز از دیگرفرهنگمحوری به معنی این نیست که نباید به فرهنگهای دیگر اهمیت داد. مسلماً میتوان مقالههایی راجع به هر پدیده در فرهنگها و کشورهای مختلف داشت فقط سوراخ دعا را گم و اولویتها را فراموش نباید کرد.
بدیهیاست در مورد مقالههایی که خاص حوزهٔ فرهنگهای دیگرند مثل سریالها و برنامههای تلویزیونی این مشکل وجود ندارد و دادن آمار و اطلاعات راجع به کشورهای مبدأ به هیچوجه ناپسندیده نیست هرچند خوب است که اگر آمار و اطلاعاتی راجع به ایران و افغانستان هم در دست است ذکر شود.
[ویرایش] ترتیب اجزای جمله
از سادهترین عواملی که باعث مصنوعی شدن متنهای ترجمه میشود عدم مراعات ترتیب طبیعی اجزای جملهاست. در زمانهای گذشته این مشکل هنگام ترجمهٔ متنهای عربی از جمله قرآن پیش آمدستی. امروزه هم گاه هنگام ترجمهٔ متنهای اروپایی رخ مینماید.
- مثال از عربی
- ضرب زید عمرا
- ترجمهٔ واژهبهواژه بی رعایت ترتیب طبیعی اجزای جمله: زد زید عمرو را.
- همان ترجمه ولی این بار با پس و پیش کردن اجزای جمله: زید عمر را زد.
- مثال از انگلیسی
- Jack hit Joe.
- ترجمهٔ واژهبهواژه بی رعایت ترتیب طبیعی اجزای جمله: جک زد جو را.
- همان ترجمه ولی این بار با پس و پیش کردن اجزای جمله: جک جو را زد.
ترتیب اجزای جمله در فارسی درسی معمولاً اینگونهاست:
نهاد (فاعل) + [وابستههای نهاد و وابستههای گزاره (مثل مفعول متمم و قید)] + گزاره (فعل). البته این قانون آنقدرها هم خشک و انعطافناپذیر نیست و مثالهای بسیاری را میتوان یافت که با جابجایی این اجزا (یعنی تخطی از قاعده) جمله فصیحتر و بلیغتر میشود و مسلماً به هیچ روی توصیه نمیشود که مترجمان ماشینوار و متحجرانه از این قاعده پیروی کنند. لیکن هرگونه انحراف از این قاعده باید آگاهانه و هوشمندانه باشد و نه منفعلانه. همچنین توجه شود که معمولاً در فارسی گفتاری به خاطر انتقال آسانتر لحن آزادی بیشتری در ترتیببندی اجزای جمله داریم. مثلاً خیلی راحت ترتیب فعل و مفعول در زبان گفتاری عوض میشود و احیاناً تأکید روی اجزای جمله به این سان تغییر میکند:
دیدی فلانی را؟ = فلانی را دیدی؟
توصیهٔ رعایت ترتیب طبیعی اجزای جمله به نظر بدیهی میآید، ولی هنگامی که مترجم غرق در متن شده و درگیریهای ذهنی دیگری دارد این نکتهٔ ساده را فراموش میکند. در بسیاری از موارد حتی هنگامی که متن را دوبارهخوانی میکند، چون بسیار با متن کلنجار رفتهاست از دیدن این نکتهها باز میماند. یعنی به قدری با متن آشناست که این اعوجاجات کلامی را نمیبیند.
خوشبختانه باز بودن پروژه در این موارد بسیار به سود ما خواهد بود. چرا که افراد بسیاری متن را میخوانند و اگر انحراف یا اعوجاجی کلامی در آن ببینند آن را برطرف خواهند کرد.
[ویرایش] وامواژهها، نکات دیگر و ختم کلام
وامواژهها بخشی طبیعی از واژههای هر زباناند. رویکردهای متفاوتی نسبت به مسئلهٔ وامواژهها در فارسی وجود دارد و دامنهٔ جدلهای گروههای مختلف به ویکیپدیا هم کشیده شدهاست. برای نمونه نگاه کنید به بحثهای درگرفته در وپ:سره.
در زمان گذشته اکثر وامواژهها از زبان عربی وارد فارسی شدندی. بر خلاف بعضی باورها که تا حدی هم فراگیر شدهاند سیل ورود واژههای عربی به زبان فارسی در سدههای نخستین پس از شکست ایرانیان از تازیان چندان شدید نبود. از اوایل قرن ششم هجری (یعنی مدتها پس از کوتاه شدن دست اعراب از ایران)بود که ورود وامواژههای عربی شدت گرفت و به وضعیتی اسفبار کشیده شد. علت ورود این واژهها دو چیز بودهاست: یکی تنبلی ذهنی نویسندگان/مترجمان و دودیگر (که در واقع بزرگترین عامل است) فخرفروشی نویسندگان. به راستی این شعر حافظ که
من از بیگانگان هرگز ننالم | که با من هرچهکرد آن آشنا کرد |
در اینجا مصداق دارد.
منظور از تنبلی ذهنی این است که کسی که مطلب به فارسی نوشتی هرگاه در بیان/ترجمهٔ مفهومی درماندی به جای کوشش برای یافتن واژه یا ترکیبی مناسب در زبان فارسی بهسرعت دستبهدامان عربی (یعنی زبان مبدأ) شدی و عین لفظ عربی را آوردی. جالب است که ایرانیان در قرنهای نخستین اسلامی درست خلاف این راه را رفتندی و حتی میتوان گفت برخی از ایشان گاه در سرهنویسی از دید بعضی افراط هم کردندی. کوششهای ابوریحان بیرونی و بوعلیسینا در سرهنویسی و بیان مفاهیم به زبان فارسی در خور توجه است.
فخرفروشی نویسندگان از عوامل اصلی ورود بیمارگونهٔ وامواژههای عربی به فارسی بودهاست. ایشان برای نشان دادن/ به رخ کشیدن تبحر خود در زبان عربی تا توانستندی کلمهها و ترکیبهای عربی در نوشتارهای فارسی خود آوردندی و حتی نحو عربی را هم بر زبان فارسی جاری ساختندی (مثالهایش دز بالا ذکر شد). ایشان همچنین از درک این نکته بازماندند که عرصهٔ نثر عرصهٔ بیان مقصود است و با عرصهٔ شعر تفاوت میکند. در ادب فارسی کتابهای تاریخی هستند که هر صفحهٔ آنها را میتوان در دو سه خط خلاصه کرد بی آنکه مطلبی تاریخی از قلم بیفتد.
پس نباید فراموش کرد که غرض از نوشتن٬ آن هم نوشتن دانشنامه٬ فخرفروشی و به رخ کشیدن دانش زبان دیگر نیست. هدف بیان روشن و توضیح آن به خوانندهاست و بس. در آوردن وامواژهها افراط مکنید و دانش زبانی خود را هم به رخ خوانندگان مکشید. اگر برای مفهومی معادل خوب فارسی سراغ دارید (نه اینکه خودتان واژهسازی کنید بلکه در جای دیگری به کار رفته باشد) حتماً به کار برید اگر فرهنگستان معادلی ساختهاست در استفاده از آن درنگ مکنید و اگر احساس میکنید که ممکن است خواننده مفهوم را در نیابد معادل خارجی را در پاورقی (به همان شیوه که در شیوهنامه ذکر آن رفتهاست) قید کنید. لیکن مواظب باشید که دچار دیگرزبان محوری نشوید. به طور خاص اگر مفهوم ترجمه شده (که معادلش را ذکر کردهاید) در ویکیپدیا مقالهای جداگانه دارد در آوردن معادل لاتین آن در پاورقی درنگ کنید. اگر خواننده مفهوم را در نیابد میتواند به مقالهٔ مربوط رود.
در سرهنویسی افراط مکنید و راهنماییهای وپ:سره را مد نظر قرار دهید. در ویکیپدیای فارسی حساسیتی خاص سر سرهنویسی وجود دارد. توجه کنید که اینجا جای بیرون راندن همهٔ واژههای عربی از زبان فارسی نیست. اگر کمر به حذف وامواژهها بستهاید و با این دید به ویکیپدیا آمدهاید جای اشتباهی آمدهاید. اگر دوست دارید پارسیتر بنویسید حتماً این کار را انجام دهید لیکن جانب اعتدال را نگاه دارید. توجه کنید که گرتهبرداری بسیار خطرناکتر از بهکاربردن وامواژههایی است که چندصدسال است در زبان فارسی به کار میروند.
از طرف دیگر جنبهٔ آموزشی ویکیپدیا را هم فراموش مکنید. روشنبودن متن به معنی نوشتن عوامانه و به کار بردن ترکیبهای احیاناً غلط و دست و پا شکستهٔ عوام نیست. این خواص نیستند که باید دنبالهروی عوام باشند بلکه عواماند که باید دنبالهروی خواص باشند. اگر میدانید که فلان ترکیب زبانی نادرست است و در کتابی معتبر به این نکته اشاره شدهاست آن ترکیب را به کار مبرید و نگران روشنی نوشتار مباشید. خوانندگان آنقدرها که بعضیها گمان میکنند نادان نیستند.
برخوانندگان مشفق باشید و بر زبان فارسی دل سوزانید. دوران شاعری و سخنوری به پایان رسیدهاست. پیشتر شاعران با شعرهاشان زبان فارسی را زنده نگاه داشتهاند. فردوسی زبان فارسی را تثبیت کرد و به قول نظامی عروضی سخن به آسمان علیین برد و سعدی و دیگرانش زبانی جهانی کردند.[1]*. اینک دوران نثر فرا رسیدهاست. خوب یا بد، ما ویکینویسان در خط مقدم جبههٔ زبان فارسی ایستادهایم. با نگاهی به گوگل صحت این گفتار آشکار میشود. مطالبی که مینویسید در صدر نتایج موتورهای جستجو پدیدار میگردند و هزاران نفر آنها را خواهند خواند. مسئول باشید و در عین حال از اشتباه کردن مهراسید. باشد که از ویکینویسی لذت برید.
[ویرایش] پانویس
^ ابن بطوطه سیاح آمازیغی تنها چند دهه پس از مرگ سعدی در سواحل شرقی چین این شعر سعدی را از زبان خنیاگران حاضر در بزمی شنیده و در سفرنامهاش ذکر کردهاست:
صورتگر دیبای چین، رو صورت یارم ببین | یا صورتی برکش چنین، یاترک کن صورتگری | |
تا دل به مهرت دادهام، در بحر فکر افتادهام | چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری |