جنایت و مکافات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
جنایت و مکافات رمانی است نوشتهٔ فیودور داستایوسکی نویسندهٔ پرآوازهٔ روس.
[ویرایش] خلاصه داستان
این کتاب داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» را روایت میکند که به خاطر اصول مرتکب قتل میشود. بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است؛ زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیر منتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر میشوند، میکشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسكولنيكف این تصور را كه هر كس را که میبیند به او مظنون است و با این افكار كارش به جنون میرسد در اين بین او عاشق سوفیا دختری كه به خاطر مشكلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی زده بود میشود. داستایوسكی این رابطه را به نشانهٔ مهر خداوندی به انسان خطاكار استفاده كرده است و همان عشق ,نيروی رستگاری بخش است .البته راسكولنیكف بعد از اقرار به گناه و زندان شدن در سیبری به این حقیقت رسید .
جدا از این كه داستان به بیان سرنوشت راسكولنیكف بپردازد به موضوعاتی همچون صدقه ,كفر و الحاد ,الكلیسم ,جوامع آنارشیستی روسیه و نقد شديد و صریح داستایوسكی از جامعه آن روز روسیه میپردازد .
[ویرایش] تحلیل داستان
مضمون و درون مایهٔ کتاب تحلیل انگیزههای قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است.
رفتار راسكولنیكف در این داستان را میتوان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران كارامازوف نيز مشاهده كرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان كارامازوف در برادران كارامازوف است).او میتواند با توجه به تواناییهایش كار خوبی برای خود پیدا كند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی میكند.در حالیكه رازومیخین وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی میكند و هنگامی كه به راسكولنیكف كاری پیشنهاد میكند او از این كار سرباز میزند و در حالیکه پلیس هیچگونه مدركی علیه او ندارد او آنها را به خود مشكوك میكند
[ویرایش] پیشینه
داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشتهای روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعترافات او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان مینویسد ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت.
او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید.