Privacy Policy Cookie Policy Terms and Conditions تمدن تپه سیلک - ویکی‌پدیا

تمدن تپه سیلک

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

Image:Merge-arrows.svg

پیشنهاد شده است که این مقاله یا بخش با تپه سیلک ادغام گردد. (بحث).

فهرست مندرجات

[ویرایش] تمدن سیلک

تمدن در نواحی مختلف، و تحت تاثیر وضع زمین و آب و هوا، و روابط ساکنان آن همسایگان ، و هجوم‌ها، و مهاجرتها، به اشکال مختلف متظاهر گردیده‌است. مسکن انسان در این ناحیه ابتدا به صورت کوه‌ها ، یا خانه‌های محقری که از نی و شاخه‌های درخت ترکیب یافته بود، ساخته شد، و بعدها روی نی و شاخه‌های درخت گل مالیدند، و یا دیوارهای خانه را با چینه بالا بردند ولی خیلی زود برای بالا بردن دیوارها از خشت خام استفاده کردند. در ابتدا خشتها را بدون قالب می‌ساختند، ولی بعداً برای ساختن آن قالب به کار بردند، و توانستند خشتها را یک اندازه و منظم بسازند. در داخل خانه‌ها دیوارها را با گل اخری رنگ می‌کرند. و مردگان را در زیر کف اطاق‌ها که آجر فرش یا سنگ فرش نبود، دفن می‌نمودند. مردگان را در این قبرها به صورت «چمپاته» به خاک می‌سپردند، و همراه آنها در گورشان اشیایی قرار می‌دادند و این اشیا در بعضی از گورها پر ارزش و زیاد بود، و در بعضی دیگر کم و بی ارزش . ذوق و سلیقه هنری این مردم از روی حکاکی‌های آنها که نخستین بار روی استخوان انجام گردیده‌است، و از روی نقوش سفالشان ظاهر می‌گردد. در خانه زن که نگهبان آتش است، مدتهها کار کوزه گری بدون چرخ را انجچام می‌دهد. علت تاخیر استفاده از چرخ را نیز همین دانسته‌اند. فقط در هزاره چهارم پیش از میلاد اختراع شد. در آن موقع کوزه گر با استفاده از چرخ تکمیل شده سفالگری، توانست انواع مختلف سفال‌هایی را که از نظر هنری به درجه بلندی رسیده بودند به مشتریان بدهد. این سفال اطلاعات بسیار زیادی راجع به هنرمندان در آن زمان در دسترس ما می‌گذارد. سیلک تنها مکان تاریخی در ملات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمده بود، تحت نام پرتو ایلامی شناخته شده پس از رها شدن این پایگاه تجارتی از میان رفت. هنر سیلک جنبه تزیینی آن شدید است و هنری است که آریائی‌ها با خود آورده‌اند.

[ویرایش] موقعیت جغرافیایی و طبیعی

تپه سیلک کاشان واقع در حاشیه کویر است . فرهنگ سیلک در دو تپه شمالی و جنوبی به فاصله 600 متر از یکدیگر بنیاد نهاده شده‌است. تپه شمالی به طول 320 متر، عرض 110 متر و ارتفاع 6 متر در شمال ناحیه‌ای که به آإن تپه می‌گویند واقع است. تپه جنوبی به طول 260 متر ، به عرض حداکثر 190 متر و در امتداد تپه شمال است و شکل آن مثلثی را می‌ماند که راسش به طرف شمال و قاعده اش به طرف جنوب نهاده شده باشند. ارتفاع متوسط تپه جنوبی 14 متر است. هر دو تپه مذکور در سه کیلومتری جنوب غربی کاشان واقعند و ساکنان تریه «دیزچه» در نزدیکی این میدان باستانی، مدت‌های مدید است که برای باور کردن زمین‌های کشاورزی خود از خاک تپه‌ها استفاده می‌کنند امتداد تپه جنوبی به نکرد پل (شهرمردگان) دوره الف واقع است که تا زیر قریه دیزچه ادامه می‌یابد گورستان دوره ب (شهر مردگان = نکردپل ب ) که اندکی جدیتر است در بخش غربی و در 200 متری تپه جنوبی واقع است.


[ویرایش] نگاهی به عکس‌های هوایی تپه سیلک جنوبی

در سال 1314 خورشیدی (1935 میلادی) از یک اف اسمشیت عکسهای هوایی با ارزش از نواحی شمالی، مرکزی ، غربی و جنوب غربی ایران تهیه نمود که تپه‌های باستانی سیلک نیز جزو آنها محسوب می‌شد، عکسهای هوایی سیلک در فصل سوم کاوش به سال 1316 خورشیدی (1937 میلادی) در اختیار روین گیر شمن قرار داشت (تصویر 1) از جمله نکته‌های مهمی که گیر شمن در سال 1939 با استفاده از عکس هوایی به آن اشاره کرد، امکان وجود حصاری پیرامون ساخت و سازهای تپه جنوبی بود که با توجه به بقایای دیوار مشخص در عکس هوایی تشخیص داده می‌شد


[ویرایش] لایه نگاری سیلک

اولین کاوش باستانی شناسی در بخش شمال غربی تپه شمالی که حدود 4 متر بلندتر از سطح دشت است آغاز گردید این محل در ادامه خود به چاهی منتهی شد و در عمق 80/11 متر به خاک بکر رسید. از سطح خاک بکر تا ارتفاع 8 متر هیچگونه اثر ساختمانی مشهود نگردید و تنها قشری مخلوط از خاک زرد رنگ با شن و خاکستر وجود داشت. ساکنان آن جا دارای کلبه‌های زاغه مانند ساخته شده از حصیر و شاخه‌های درختان و نی گل اندو بوده‌اند در عمق 8 متر تکه‌هایی از دویار و محوطه کلبه‌هایی مشخص شد که دیوارهایشان فاقد هر گونه سنگ یا خشت و فقط چینه بوده که به سکونتی کندویی تعبیر شده‌است. از روی خاک بکر تا ارتفاع 7 متر سفالینه‌هایی همراه ابزار و آلاتی دیگر به دست آمد و کاوشگر، سفال‌ها را در چهار لایه و گروه طبقه بندی کر. او این چهار لایه را در آغاز دوره نوسنگی جدید و قدیم ترین قشر و دوره اول استقرار دهکده و بنیاد سیلک قرار داد و سفالینه‌ها را به ترتیب زیر معرفی نمود: سفال لایه الف: شامل ظروفی به رنگ زرد یا کردم دارای خمیره‌ای سست و مخلوط با بقایای نبایتی مثل علف و کاه و نیز شن است سفال، دست ساز است و سطوح آن با تکه استخوان و پوست صاف شده‌است ظروف این دسته ناموزون و دارای نقوش هندسی و سیاهند که عبارت استت از حاشیه‌های پهن افقی ، اشکال مثلثی و خطوط راست و کنگره دار در داخل ظروف نیز نقش وجود دارد ولی بیش تر این نقش‌ها از عناصر و بافت‌های سبدی تبعیت می‌کنند. سفال لایه ب : سفالی به رنگ قرمز آجری با خمیره‌ای بهتر از گروه الف است قدیم ترین نمونه آن دارای نقوشی به رنگ سیاه یا خاکستری است که عبارت از دایره‌های موازی سیاهنرگ است چه گروه الف که سال‌های ماشی رنگ بودند و چه این سفالینه‌های قرمز، در اثر حرارت نامتعادل آتش اجاق دارای لکه‌های سیاه و کدری هستند که نتیجه پخت و پز ناقص است. خمیره این سفالینه‌ها در نتیجه زبانه‌های سرکش آتش و وجود مواد آلی و علف در داخل آن سیاه شده‌است قدیم ترین ظرف دسته ب فاقد زمینه‌های نقاشی شده‌است. شکل ظروف که در آغاز ساده و شامل جام و نیم کاسه‌هایی با قاعده‌اند یا محدب بودند، در این دوره بزرگ تر شده‌است.

سفال لایه ج : سفال این لایه خاکستری و سیاه است چون احتمالاً در ترکیب خمیره آن پودر زغال وارد شده‌است تعداد آن‌ها در این لایه از ده تکه تجاوز نکرده‌است و مجموعه این‌ها سفال‌های ساده و بدون نقش را تشکیل می‌دهند. سفال لایه د: سفال این لایه ضخیم و سست و با فشار دست قابل نرم شدن و خرد شدن است . رنگ خاک آن قرمز روشن است و در خمیره این‌ها نیز کاه و علف وجود دارد. انواع ظرف‌های این گروه عبارتند از دیزی‌ها، ظروف کشک سایی، ظروف مطبخ و غیره توضیح: به نظر میرسد دو نوع سفال ج و د که ساده، خشن، سست و نیز فاقد نقش هستند نسبت به دو نوع سفال منقوش الف و ب دارای قدمت بیش تری باشند. احتمالاً در طبقه بندی لایه‌ها دو نوع سفال اخیر را باید مقدم بر سفال‌های دو لایه دیگر قرار داد. در چهار لایه قدیم که ذکر شد، اموات را زیر محل نشیمن دفن می‌کردند. اسکلت مردگان اثر خاک سرخ رنگی را حفظ کرده‌اند گویا هنگام تدفین ماده قرمز رنگی که احتمالاً اخرا (اکسید آهن) بوده‌است روی جسد می‌ریخته‌اند مردگان را به پهلو روی زمین با زانوی خمیده می‌خواباندند. وضعیت قرار گرفتن دست‌ها متغیر بوده‌است. گاهی مردگان را به حالت چمپاته نیز قرار می‌داده‌اند. ولی عموماً اجساد در جهت شرقی – غربی دفن شده‌اند در این قور یک تبر سنگی و یک فک گوسفند به دست آمده‌است. کودکان و نوزدان را در کوزه می‌نهادند و همان خاک قرمز را بر اجساد آنان می‌پاشیدند تنها شی مسی که از لایه ج به دست آمده که یک درفش است. اشیای استخوانی به دست آمده عبارت است از دسته یک سنگ آتش زنه با سر حیوان و دسته دیگری از آتش زنه با سر یک خرگوش به طول 145 میلیمتر و نیز تیغه‌هایی با دست حجاری شده به شکل سر حیوان شاخدار همین طور ابزار دیگری از استخوان که یک شخص ایستاده را نشان می‌دهد، دارای کلاه و لنگی که به کمر پیچیده و سمت پیچش آن از چپ به راست است و چهار برش دارد (شکاف به جای چین پارچه در سوی کمر دیده می‌شود ) این شکل در حالت شرقی نشان داده شده و بدن به جلو خم شده‌است. تناسب بدن کاملاً رعایت گردیده و این دسته آتش زنه در اثر استعمال تا اندازه‌ای ساییده شده‌است این حجاری در اولین دهکده دوران نوسنگی حاشیه کویر از لحاظ نوسنگی حاشیه کویر از لحاظ نشان دادن شکل انسان لباس و کلاه یکی از قدیم ترین آثار مربوط به این دوران است. از دیگر اشیای دوره اول انواع هاون از جنس سنگ خارای خاکستری ظروف مربوط به آرایش و سرخاب، تبر و کج بیل از سنگ گرز چماق و مته‌های سنگی دوک‌هایی از گل نیم پخته یا خام و بالاخره گلوله‌های فلاخن و غیره‌است.

[ویرایش] لایه دوم سیلک

دوره دوم سیلک شامل سه لایه‌است که با حفر دو ترانشه 2و3 بلندترین نقطه تپه شمالی در عمق 5/14 متر به خاک بکر رسیده‌است گودال شماره 2 تا عمق 8 متری ادامه یافته و از آن جا سونداژی حفر گردیده تا به خاک بکر رسیده‌است ترانشه شماره 3 نیز تا حدی پیشروی کرده که به خشت فرش خانه‌های دوره دوم رسیده و در آن جا متوقف گردیده‌است سپس از آن جا نیز چاهی تا خاک بکر کنده شده‌است. شاخص این طبقه وجود خشت است. این مصالح تازه با دست ساخته شده‌اند و به شکل مکعب مستطیل و دارای زوایای مالیده و اثر انگشت هستند. در خمیره آن‌ها برای دفع چربی، ذرات زغال اضافه شده‌است دیوارها را به رنگ سرخ آراسته‌اند و این رسم زیباسازی از این زمان آغاز شده‌است. مقابر، کماکان مانند دوره اول زیر خانه‌ها کنده شده‌است و روی مردگان را به ترتیبی که گذشت با خاک سرخ پوشش می‌دادند و اشیا و ابزار گلی را با مرده باقی می‌گذارند. این اشیا عبارتند از : النگوهایی که از سنگ خاکستری و مرمر سبز روشن دارای اشکال متنوع مربع و بیضی که اندازه شان تا 80 میلیمتر می‌رسد، ظروف سنگی مطبخ از سنگ سیاه سخت و نیز جامی که با ظرافت از کار در آمده‌است ابزار جنگی و تبری از سنگ و به ندرت قطعات کوچکی از مس کوبیده شده از قبیل سنجاق و یک بازوبند و چندین درفش ولی الات و ابزار استخوانی هم وجود دارد که بیش تر سته‌های حجاری شده غلاف سنگ آتش زنه هستند. با این حال در این دوره به تدریج استخوان جای خود را به چوب می‌دهد چون سنگ چخماق را ساده تر می‌توانستند در آن بنشانند و به کار برند درفش استخوانی نیز کم تر از دوره قبل مصرف داشته و استخوان را بیش تر در ساییدن و پرداخت سفالینه‌ها به کار می‌گرفته‌اند در عوض فلز مس کوبیده شده جای ابزار قدیم تر را گرفته‌است.

[ویرایش] سفال لایه دوم سیلک (چشمه علی)

سفال در هر سه لایه دوره دوم، در یک گروه طبقه بندی شده‌است. شکل گیری ظروف با دست انجام گرفته که در ضمن به یکنواختی کار افزوده‌است خمیره سفال نرم تر و یکدست تر شده ولی هنوز کاه و علف ریز شده شاموت لازمی برای گل بوده‌است شن دانه درشت دیگر در بین خمیره مشاهده نمی‌شود اندود و بطانه کاری کلی سفال به آن رنگ شتری یا اخرایی ملایم بخشیده‌است. پخت و پز سفال در اجاق بزرگ فضای باز انجام می‌شده و تندی یا نقصان آتش در سفال و خمیره آن کم تر به چشم می‌خورد ظرف‌ها به اندازه‌های مختلفی شکل گرفته‌اند که معمولی ترین آنها جام‌های کوچک با نشیمن‌های صاف و بشقاب‌ها و کاسه‌هایی با سطح اتکای بزرگ ترند نقش‌ها نیز معمولاً سیاهرنگ و واضح تر و گاهی برجسته و صاف شده‌اند این تزیین در سطوح خارجی ظروف وجود دارد ولی درون بشقاب‌ها نیز به نقش‌هایی آراسته شده که از لحاظ ترکیبات و عناصر، ضمن آن که مثلث مربع لوزی خطوط موازی افقی و عمودی و به طور کلی ترسیمات هندسی در آن‌ها وجود دارد تصویر جانوران پر از حیات و تحرک نیز به این مجموعه افزوده شده‌است. بزهای در حال تحرک و جست و خیز که اندامشان تنها با یک خط تصویر شده‌است ضمن آن که این خطوط تجریدی چیزی از رئالیسم نقش زنده نمی‌کاهد و ترسیم چند خط خلاصه عمودی و افقی، حیوان و فضا را قابل تشخیص نموده‌است از طرف دیگر با این که شکل بز یا هر جانور دیگر به طرزی ابداعی و نه حقیقی ترسیم گشته‌است ولی نقاش تمام حالات و رفتار تهاجمی یا ترس و گریز را با همین خطوط ساده نشان داده‌است. این مرحله از سفالگری بیان کننده جهشی است که سفالگران از عرضه خطوط هندسی صامت که احتمالاً حاوی پیام‌های زیست محیطی از قبیل زمین کشاورزی مناسب خاک بارور آب فراوان و مکان بی خطر بوده‌است گذر کرده دارای خواسته‌ها و نیازهای جددی گردیده‌اند که الزم هدومام و بقای این استقرارهای کوچک و جوامع اولیه بوده و از جمله نیازهای معیشتی و ادامه زندگی است و نقش بزهای کوهی گوزن و انواع دیگر از جانوران را در توجه دادن به خوراک و معاش خود ترسیم نموده‌اند. نتیجه : دو لایه الف و ب طبقه اول سیلک دارای سفال ابتدایی ساده و بدون نق و خشن آمیخته با علف خرد شده و کاه بوده‌اند که در اجاق خانه نیم پخته شده‌اند سفال دو لایه دیگر کامل تر و آراسته به نقش‌های هندسی است طرح اصلی نقش‌ها از تار و پود بافته‌هایی از قبیل سبد ملهم گردیده‌است برخی از باستان شناسان هنر نقش اندازی اولیه بر روی سفال را منبعث از هنر سبدبافی می‌دانند و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری غذا، هنر سبد بافی متداول بوده‌است و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری سفال را منبعث از هنر سبدبافی می‌دانند و معتقدند که از اعصار گذشته و دوران جمع آوری غذا، هنر سبدبافی متداول بوده‌است، سبدها را از ترکه‌های جوان درختان می‌بافته و برای استوار و حفظ کالبدشان آنها را گل اندود کرده روی آأتش می‌نهاده‌اند تا ترکه‌ها آب درون خود را از دست داده خشک شوند و سبد شکل دائمی و ماندگار خود را به دست آورد. وقتی گل از اطراف سبد زدوده می‌شد، اثر تار و پود ترکه‌های بافته شده روی گل نیم پخته باقی می‌ماند و همین نقش‌ها مدل‌های اولیه نقش‌های سبدی شکل نخستین در داخل سفالینه‌ها بوده‌اند.

[ویرایش] لایه چهارم فرهنگ سیلک (اوروک IV و جمدت نصر)

لایه‌های 1و2 قشر قطوری از خاکستر و تکه پاره‌هایی از استخوان‌های انسانی منفرد و درهم ، بقایای بخش فوقانی و جدید دوره سوم را پوشانیده‌است دهکده در 3200 سال قبل از میلاد مورد حمله و هجوم شدیدی قرار گرفته و آتش آن را ویران کرده‌است. سپس فرهنگ جدیدی بر روی ویرانه‌ها بنیاد نهاد شده که با آثار دوره سوم سیلک هیچ گونه قرابتی نداشته و فرهنگ سفال منقوش را منسوخ کرده و به جای آن سفالی با زمینه خاکستری و لعاب قرمز متداول شده‌است. فرهنگ جدید بناهای مسکونی را از عمق 9 متری به بالا احداث نمود و رند زندگی را ادامه داد. کاوش‌های باستان شناسی در عمق 25/12 متراز بالای تپه به مجموعه بناهای دوره ششم سیلک برخورد کرد لایه و قشر بین 9 تا 25 /12 متری مربوط به دوره چهارم است ساختارها در این دوره فاقد یکنواختی اند و نمی‌توان طرحی از آن به دست داد ولی خصایص اشیای مربوط به آن بسیار پرارزش و قابل تحسین است. در جدیدترین لایه این دوره دو اتاق که نستباً محفوظ مانده بود امکان مطالعه جزئیات و اسباب و آلات خانه را به تفکیک میسر ساخت. اتاق کوچک تر به وسیله دو دریچه نسبتاً مساوی به ابعاد 70 سانتی متر ارتفاع و 25 سانتیمتر عرض به خارج ارتباط می‌یابد. آستانه دریچه‌ها دارای بلندی متفاوتی است. دریچه شرقی به اتاق بزرگ تری باز می‌شود و بلندی آستانه آن نسبت به زمین 10 سانتی متر است وسیله چفت و بست دریچه‌ها نوارهای حصیری از خیزران است دیوارها دارای اندود است ولی پاشنه‌ای برای گردیدن دریچه‌ها وجود ندارد. در اطراف دریچه‌ها یک اجاق و یک تنور و یک مخزن برای انبار سوخت مشاهده می‌شود در طرف راست تنور قدحی تا نیمه در زمین نشانده شده که جای آب بوده‌است تمام قسمت مفید اتاق منحصراً نزدیک در اتاق تعبیه شده که روشنایی و حرارت اجاق گرما و نور لازم را تامین می‌کرده‌است با این که هیچ اثری از سقف‌ها یا اجزای آإن یافت نشد ولی می‌توان گفت که سقف‌ها به سنت ساختمان‌های کویری گنبدی یا گهواره‌ای بوده‌است دیوارها دارای اندود است ولی از خشت‌های قالب خورده 10*30*30 سانیتمتر دوره سوم در این فرهنگ هیچ گونه استفاده‌ای به عمل نیامده‌است در چند جای دیوار طاقچه‌هایی فرو رفته و گود تعبیه شده‌است و روی هم رفته ساختمان‌ها از دوره سوم بهتر است ولی درها کوتاه و کوچک مانده‌اند. این فرهنگ پس از استقرار برای مردگان خود قبرستانی در بیرون از خانه در نظر گرفته و همچنان در اولین لایه استقرار گورهایی که دو تای آن گور زنان است به سنت مالوف منطقه در دوره سوم در زیر خانه‌های این دوره حفر شده‌است جهت گورها شرقی غربی است و مردگان به صورت دو لا و به پشت خوابیده‌اند در قبور اشیای زیادی از جمله آیینه مسی و ظروف سنگ مرمر و ساغر و قدح سفالین نهاده‌اند. زینت آلات مردگان عبارتند از رشته‌های گردنبند از دانه‌های نعلی شکل و از جنس نقره گوشواره‌های طلا و دو دسته استخوانی حکاکی شده در یکی از گورها یک رشته گردنبند دانه نعلی از طلا و مخلوط با سنگ لاجورد دو گوشواره طلا و لاجورد یک کمربند مسی قیراندود شده و ظروفی سیاه رنگ به شکل دیزی و غیره نیز پیدا شده‌است چندین گور هم مربوط به کودکانی است که در کوزه دفن شده‌اند و دهانه کوزه‌ها را با کاسه‌های سفالین مسدود کرده‌اند تعدای کوزه به رنگ قرمز و سیاه که دهانه شان با پاره سفال مسدود شده‌است میراث گورها را تشکیل می‌دهند. اشیای فلزی عبارتند از زینت‌های مسی ، یک کارد با دسته استخوانی مته و آینه‌های مسی سنجاق‌هایی با سرهای گلوله‌ای شکل جام‌های کوچکی از مرمر سینی‌های ساده و پایه دار از سنگ خاکستری رنگ که نظایرشان در مصر و در دوره آغاز سلسله‌ها یافت شده و نیز تیغه‌هایی از سنگ آتش زنه با درازای 14 سانتیمتر و غیره. آثار این دوره همزمان با دوره IVA اوروک در بین النهرین وارد دشت خوزستان و سپس سیلک گردیده‌است.

[ویرایش] لایه دوم سیلک چهارم: « گل نبشته‌های پیش ایلامی»

گل نبشته‌های پیش ایلامی دوره چهارم سیلک از سر حدات جنوب غربی به ایران وارد شد و پس از تحت تاثیر قرار دادن شوش CB و دشت خوزستاتن با وارد شدن به سیلک گودین تپه یحیی گل نبشه‌هایی به صورت نیمه تصویری و به قول اهل فن پیش ایل امی همراه خود آورد و فرهنگ‌های سفال نخودی رنگ منقوش را هم در شوش و هم در سیلک تحت تاثیر قرار داد و منسوخ کرد. نوشتن و کتابت در سیلک و دشت خوزستان آغازشد و مقدمه سیر تمدن و فرهنگ ایل ام گردید نوشته‌های پیش ایلامی به دو صورت اسناد بایگانی و الواح کوچک دریافت و پرداخت در سیلک متداول شد. گل نبشته‌های کوچک سوراخدار را با نخی که از آن عبور می‌دادند به کالا و امتعه متصل می‌کردند و به این طریق به مبادله صورت حساب با کالا می‌پرداختند. این وضع در روابط تجاری بین سیلک و شوش جریان داشته‌است. هجده گل نوشته به شکل بالش کوچک (بالشتک) از اتاق‌های 1و2و3و45و کشف شد که سه تای آنها دارای علایم قبل از اعدادند. از دیگر اختصاصات دوره چهارم سیلک رواج سیلندرهایی با اثر مجکوک است در بین این مجموعه نقش ردیف حیوانات دنبال هم یا در حال جنگ وجود دارد بین کنده کاری روی سنگ و سیلندر شوش و بین النهرین و مالا سیلک دوره چهارم در دوره جمدت نصر ارتباط بسیار است. از نظر جواهرسزای و سنگ‌های قیمتی شباهت‌های بسیاری بین احجار کریمه و زینت آلات سیلک چهارم و اشیای قبر پادشاهان در اور (Ur) وجود دارد که سطح اعتلای این هنر ظریف به دوره جمدت نصر می‌رسد. مهره‌های سنگ لاجورد و نقره اشیای زینتی خاصی برای جادوگری و ابطال چشم زخم است و شبیه این نمونه‌ها نیز قبلاً در مقابر سلطنتی «اور» مشاهده شده‌است. خط پیش ایلامی با نوشته‌های ایلامی دوره‌های بعد متفاوت است. پیدایش آن در دوره جمدت نصر در بین النهرین و جدیتر از لایه IVA در دوره اورک است که خط سوری برای نخستین بار در آن تاثیر نهاد.

[ویرایش] اختصاصات سفال در دوره چهارم سیلک

تغییرات زیادی که در دوره چهارم ایجاد گردید باعث دگرگونی شکل، رنگ و نقش سفال شد. در این دوره سفالینه‌ها با دوره قبل از آن متفاوت است با این حال تعدادی از میراث مانده‌های دوره سوم در دوره چهارم نیز به کار برده شده‌اند. ظروف این دوره به دو دسته تقسیم می‌شوند. الف ) کوزه‌های ظریف ب ) کوزه‌های ناصاف و خشن کوزه‌های ظریف با ترکیب لوله‌های ناودانی به رنگ خاکستری – سیاه، فاقد هر گونه نقش و دارای دو، سه یا چهار خط سیاه دوارند. یکی از این نمونه‌ها کوزه‌های آبخوری دارای اندود قرمز رنگین و خطوط سیاه است ظروف دهانه گشاد و دارای لوله‌های ناودانی بسیار زیاد به دست آمده‌است. دیزی‌های کروی از خاک خاکستری نیز وجود دارند که به رنگ‌های سبز روشن می‌باشند. و چند خط مشکی دوار دارند. کوزه‌هایی با دو دسته و از خاک خاکستری متمایل به سیاه یافته شده که دارای اندو قرمز رنگ هستند و نظایرشان از وارکا و نینوا نیز به دست آمده‌است ( دوره چهارم اوروک) جام‌ها در دوره چهارم شبیه بطری‌های شکم دار و ساده هستند. بعضی بلند و کشیده و برخی کوتاه و با دو دسته و دارای اندود قرمز رنگ که هم در لایه 1و هم در لایه 2 به دست آمده‌اند. کوزه‌های ناصاف نیز ساغرهایی با لوله‌های کوچک و سیاه با اندود قرمزند. جام و کاسه دست ساز و شاموت کاه نیز وجود دارد که نظایرشان در اوروک IVA بین النهرین فراوان به دست آمده‌است. از جمله کوزه بزرگ و خمره مانند با اندامی دراز و گل خاکستری خوب پخته یا خمره‌های پهن با نشیمن‌های صاف و فاقد هر گونه نقش در لایه 2 کوزه‌های بیضی شکل و لبه کوتاه کوزه‌هایی با دو دهانه و نیز کوزه‌هایی که دارای خطوط متقاطع لوزی با شطرنجی روی حواشی شانه ظروف هستند به دست آمده‌است. خمیره این ظروف درشت و ناهموار است و بیتر که از خاکی سیاه یا خاکستری شکل گرفته‌اند به وسیله ماده قرمز رنگی ( دو غاب رس قرمز) اندود شده‌اند. این ظروف در طبقه بندی‌های به لایه دوم سیلک چهارم (دوره جمدت نصر) مربوط می‌شوند و از نظر قدمت در 2900 قبل از میل اد قرار می‌گیرند. با طرح دوره شکل گیری سیلک و نفوذ الواح پیش ایلامی در آن و تبدیل فرهنگ روستایی سیلک به بنیانی شهرنشینی مجدداً به شوش برمی گردیم سفال دوره D شوش در لایه‌ای پیدا شد که الواح گلی پیش ایلامی در آن به دست آمده بود در این قشر سفال نخودی منقوش بسیار کم شده و مقدار بسیار زیادی سفالینه‌های بدون نقش که به ظروف اوروک در بین النهرین جنوبی شباهت داشتند جای آنها را گرفته بود در حقیقت سفال از ظروف فلزی که در قشر دوره چهارم سیلک نیز نظایر آن‌ها یافت شده‌است تقلید کرده بود این سفال که به شوش D معروف گردیده‌است از اواخر هزاره چهارخم قبل از میلاد تا زمان آخرین پادشاه اون در حدود 2200 قبل از میلاد متداول بود در طبقه بندی‌ها این سفالینه‌ها را با سفال اورک و خفاجا در بین النهرین مقایسه می‌کنند و تولید آنها را همزمان با آغاز ادبیات و پیدایش خط در بین النهرین می‌دانند که بخش بسیاری از فرهنگ‌های دشت خوزستان و فارس و کرمان از جمله چغامیش قبرستان تپه یحیی و سیلک و تا بخش‌هایی از لرستان را تحت تاثیر قرار داد. گل نبشته‌های پیش ایلامی نیز به این میدان‌ها وارد شد وحتی به شهر سوخته در سیستان و گودین تپه دوره V راه یافت در پایان هزاره چهارم قبل از میلاد که نخستین گل نبشته‌ها به کار می‌رفتند گزارش‌های منتشره حاکی از کاربرد وسیع مهرهای استوانه‌ای و گل نبشته‌های عددی مهر خورده در لایه‌های 18-17 شوش چغامیش و گودین V در فلات ایران هستند. از آغاز هزاره سوم ق. م به بعد در سنت‌های سفالگری شوش تغییری ناگهانی رخ می‌دهد. این تغییر به روشنی آغاز دوره شوش D است. سفال لایه‌های 16-14 ب آکروپل شوش مرحله بانش ملیان در مرودشت و لایه IVC تپه یحیی کرمان از نظر کیفیت مشابه‌اند احتمالاً آثار به دست آمده از تل قصیر کمی جدیدترهستند در تمامی این محوطه‌ها گل نبشته‌هایی به دست آمده‌است که دارای علایم نگارشی پیش ایلامی و اثر مهرهایی در همین سبک هستند. این امر نشاندهنده نظام اداری جدید و متفاوتی است که منطقه وسیعی را تحت پوشش قرار داد. در این هنگام در بین النهرین دهلران و شمال پشت کوه پیشرفت سنت‌های سفال قدیم تر ادامه داشت سفال‌های مشخص دو رنگی که احتمالاً وارداتی بودند و در دشت‌های دیاله و دهلران به وفور مشاهده می‌شدند به لایه 18 شهر شاهی D در شوش راه یافتند. در تعدای از محل‌های باستانی واقع در بین النهین به همراه این سفال‌های دو رنگ گل نبشته‌هایی با علایم نگارش جمدت نصر به دست آمده‌است بدون تردید این علایم نگارش به زبان سومری هستند. یقیناً در این زمان دو حوزه اداری مجزا وجود داشته‌است که دو نوع علایم نگارشی مختلف را به کار می‌بردند. با این حال مدارک زیادی وجود دارد که بر ارتباط و مبادله مواد و محصولات بین ایو دو حوزه دلالت دارند. با کشف خطوط و علایم پیش ایل امی و نشانه‌ای و نیز کتیبه کوتاهی به خط ایلامی بر لبه خمره کوچکی در شهداد در سال 1348 معلوم می‌گردد که این میدان باستانی مانند فرهنگ یحیی و شهر سوخته و تل ابلیس با شوش و بین النهرین در ارتباط فرهنگی و تجاری بوده‌است . هنر سفالگری یکی از فنون متداول مردم ساکن این ناحیه محسوب می‌شد. سفالگران با مهارت و سلیقه خاص خود ترکیبات متنوعی تولید می‌کردند و با نقش‌های مختلف به زیبایی سفالینه‌ها می‌افزودند. سفال‌های نخودی قرمز نخودی مایل به سبز و خاکستری از لحاظ پخت و اتسحکام با ظروف سفالین سایر نقاط شرق ایران قابل مقایسه‌اند نقوش حیوانات و گیاهان غالباً از طبیعت و بوم منطقه ملهم گردیده و هنرمند سفالگر با رنگ سیاه تصاویر متنوعی را به سبک تجریدی عرضه کرده‌است از این رو در سفال هایب منقوش سفالگر شیوه متداول هنر جنوب شرقی ایران را متجلی می‌سازد. با این حال تمام ظروف سفالین شهداد خبیص ساخته و پرداخته منطقه نبوده بلکه به صورت کالای وارداتی است مانند ظروف خاکستری و کوزه‌های رنگارنگی که تعدادی از آنها در مقابر به دست آمده‌است و مربوط به فرهنگ جمدت نصر بوده و از جنوب غربی ایران وارد شده‌اند ترکیب سفال‌های خبیص (شهداد ) شامل انواع کاسه پیاله ظروف و خمره‌های کوچک و بزرگ است. سفال‌های قرمز رنگ از لحاظ شکل چندان متنوع نیستند فقط از نظر اندازه متفاوتند. ولی با وجود قلت ترکیب محصول مرغوبی را ارائه کرده‌اند. سفال‌های منقوش خبیص با سفال‌های بمپور خوراب تپه دمین و سایر نقاط قبل از تاریخی بلوچستان و کرمان مخصوصاً لوت جنوبی و کویر جازموریان تشابه زیادی دارند و حتی با سفال مناطق شرقی بلوچستان سیستان و غرب دره سند قابل مقایسه‌اند در کنار سفال‌های قرمز رنگ گاهی سفال‌های نقشدار هزاره چهارم قبل از میلا نیز یافت می‌شود با این حال سفال‌های منقوش قرمز رنگ و نخودی رنگ که با سفال‌های سبز خشن همراه بودند در پاره‌ای از مقابر یافت شد که نقش پرندگان مسبک با خطوط راست و منحنی یا شکسته هندسی بر روی آن‌ها رسم شده‌است گاهی نقش درختان خرما و گز نیز به طور متقارن در آن‌ها مشهود است در زمینه کوزه‌های دهانه باز تصاویر خورشید برگ خرما یا خطوط هندسی نقش شده‌است. به طور خلاصه کلمات و خطوط تصویری نقر شده بر روی ظروف سفالی مرحله تازه‌ای را در آغاز دوره شهرنشینی در جنوب شرقی ایران گشود. استفاده از خط و علایم تصویری (پیش ایلامی) در شهداد که از لحاظ روابط تجاری و سیاسی در سطحی بالاتر از فرهنگ‌های شرق ایران قرار داشت.آن را در ردیف یحیی تل ابلیس و شهر سوخته به فرهنگ‌های شهر نشینی جنوب غربی ایران و دشت خوزستان پیوند داد. این فرهنگ که الواح نیمه تصویر یرا با خود به سیلک آورده بود نتوانست دامنه نفوذ خود را گسترش دهد و در داخل فلات ایران نشو و نما کند. نوشته‌های پیش ایلامی تنها در ملیان فارس تپه یحیی شهر سوخته و گودین تپه رواج یافت و پذیرفته شد و سفالینه‌های لبه واریخته این فرهنگ در تپه قبرستان دشت قزوین و گودین تپه دوره V مشاهده گردید. به استثنای شوش ساکنان بومی فلات از این ادبیات وارداتی استقبال نکردن در نتیجه ادبیات پیش ایلامی همه گیر نشد. با این حال در زمینه سفالگری تولید سفالینه‌های شانه دار منقوش در منطقه لرستان و گیان چهارم به پیروی از سفال شوش D,C همچنان ادامه یافت. دایره استیلا و قدرت این فرهنگ به شوش و سواحل جنوب غربی ایران و بوشهر تا بخش‌هایی از کوهپایه‌های زاگرس در لرستان راه یافت. ایلامیان در این هنگام سلسله‌هایی تشکیل داده بودند و مردم بومی کوهپایه‌های زاگرس تحت لوای حکمرانان گوتی لولوبی و کاسی در دره‌های زارگس به صورت دستجاتی مزاحم شهرنشینان ایلامی و سلسله‌های بابل را تهیدد می‌کردند و همواره منتظر فرصت بودند .در این تفرقه گرایی‌ها و تعثبب و گریزها دیری نپایید که فرهنگ و ادبیات پیش ایلامی در سیلک منسوخ شد و ادامه فرهنگ دروه چهارم متروک گردید و تا حدود 2000 سال همین طور باقی ماند ولی سف الگران گیان و گودین و نیمه پیشکوه لرستان به تولید سفالینه‌های منقوش ادامه دادند و حکمرانان آنان هر گاه سستی و ف توری در ارکان سلسله‌های بابلی یا ایلامی احساس می‌کردند با دستجاتی متحد به شهرهای آنان حمله می‌کردند.

[ویرایش] عصر آهن و مسئله مهاجرت کوچ روها به فلات ایران

پژوهش درباره عصر آهن و بررسی شواهد و مدارک مرتبط با تحولات فرهنگی و هنری اواسط هزاره دوم ق. م و پدید آورندگان این تحولات همواره منجر به پیدایش نظریات و عقاید متعدد و گاه مجهول شده‌است. اینکه اقوام پدید آورنده فرهنگ جدید در فلات ایران چه کسانی بودند مسیر حرکت آنها چه بود کدام یک از شواهد و اسناد و مدارک فرهنگی نشانگر حضور آنان است و … اما در این میان برخی از آرا و عقاید دارای مقبولیت بیشتری نسبت به سایرین است. در نیمه دوم هزاره دوم ق. م. ورود کوچ روهای آسیای مرکزی به ففلات ایران و ظهور فرهنگ جدید از جمله پدیده سفال خاکستری و خاکستری سیاه عصر آهن آغاز شده‌است . ساخت ظروف خاکستری چرخ ساز با سطح صیقلی بیانگر پیشرفت فن سفالگری و رسیدن آن به مرحله صنعتی است و شاید اقوام جدید موجبات تسریع در این تحول را فراهم کرده باشند. مسیر ورود این اقوام احتمالاً از شمال و شمال شرق دریای مازندران به طرف جنوب (فلات ایران) بوده‌است بررسی دستاوردهای باستان شناختی محوطه‌هایی همچنن ترنگ تپه خوروین مارلیک و گورستان A سیلک نزدیکی این اعتقاد به واقعیت را نشان می‌دهد. تامس کایلر یانگ معتقد است که مرکز فرهنگ جدید اواسط هزاره دوم ق. م در شمال شرقی ایران قرار داشته که به تدریج به طرف غرب گسترش یافته و سپس به سیلرک در مرکز فلات ایران رسیده‌است مطالعه سفالهای عصر آهن با پذیرش گاهنگاری و تقسیم بندی داخلی این عصر به سه دوره آهن III,II,I و نسبت دادن تاریخ اواسط هزاره دوم ق. م. به آهن i، 800-1200 ق./ ب. به آإهن ii و 550-800 ق. م به آهن III و نیز تقسیم بندی افق‌های سفالی 1و2و3 و بحث پیرامون تکامل سفال و همگونی‌های فرهنگی موجود در هر یک از مقاطع زمانی تقسیم بندی داخلی عصر آهن نشان می‌دهد که نظریه خط سیر مهاجرت تازه واردان از شمال شرق دریای مازندران گذر از دشت گرگان به طرف جنوب و دو شاخه شدن آنها به طرف مرکز و غرب فلات (کمربند ساحلی دریای مازندران و کوهپایه‌های مازندران و گیلان) چندان بی منطق نیست. علاوه بر ایان اساس تحولات بوجود آمده در نیممه دوم هزاره دوم ق. م آغاز عصر آهن را نمی‌توان جلوتر از حدود 1500 ق. م تصور کرد. این در حالی است که شباهتهایی نیز میان سفالهای آخر حصار IIIC و سفالهای عصر آهن خوروین مارلیک و سیلک (گورستان A) وجود دارد این شباهت صرفاً منحصر به سفال نیست بلکه در صنعت فلزکاری و تزئین فلزات نیز محسوس است. شکاف زمانی بین پایان فرهنگ حصار IIC و آغاز عصر آهن سبب شده‌است تا هزاره دوم ق. م. یکی از مسائل غیر قابل تفسیر باقی بماند و نظر یات بسیار متفاوتی از سوی باستان شناسان ارائه شود. بر اساس یکی از این نظریه‌ها علت این توقف در مسیر تداوم فرهنگ حصار (که به طور ناگهانی از بین رفت) و رود کوچ روهای آسیای مرکزی بوده‌است. اما پس از این افول فرهنگی مناطقی از شمال شرقی و ب ویژه دشت گرگان (برای مثال ترنگ تپه)(9) مجدداً مسکونی شد. برخی از پژوهگشران عنوان کرده‌اند که سرزمین اصلی کوچ روهای مهاجر به فلات ایران در آسیای مرکزی واقع شده‌است و در مقابل هنوز عده‌ای معتقدند که این مهاجرت از راه قفقاز از استپ‌های جنوب روسیه صورت گرفته‌است آبائف معتقد است که در هزاره دوم ق. م قبایل ایرانی در جنوب روسیه بودند و پس از آن گروهی به سوی فلات بزرگ ایران از راه قفقاز و عده‌ای دیگر به سوی آسیای مرکز ی از طریق سواحل شمالی دریای مازندران حرکت کردن دو در همین حال سیت‌ها که خود از گروه ایرانیها بودند در همان منطقه جنوبی روسیه باقی ماندمد. قطعا مکانهایی هم بوده که قبایل کهن غیر ایرانی (کاسی‌ها ، گوتی‌ها … ) طی سده‌های نهم و هشتم ق. م در آنجا قدرت برتر بودند. به هر ترتیب تاریخ و جابجایی قبایل کوچک رو و اقوام اسکان یافته آسیای مرکزی را نمی‌توان بطور مجزا از یکدیگر دانست زیرا هر یک بر دیگری تاثیر گذار بوده و این وابستگی به یکدیگر را باید کاملاً در نظر داشت. از سوی دیگر بر اساس نتایج حاصله از کاوش‌های باستان شناختی در هزاره دوم ق. م و در بخش بزرگی از آسیایی مرکزی تحولات اجتماعی دچار دگرگونی مهمی شد و شکل فرهنگ کاملاً تغییر یافت در درجه نخست یعنی همان تغییری که توجه پژوهشگران تحولات اجتماعی دچار دگرگونی مهمی شد و شکل فرهنگ کاملاً تغییر یافت در درجه نخست یعنی همان تغییری که توجه پژوهشگران را به خود معطوف کرده‌است. مراکز قبلی فرهنگ یکجانشینی افول پیدا کرد و آن مراز بصورت پراکنده و متفرق درآمدند در نتیجه در دره رود سند یعنی مرکز مهم فرهنگ هاراپا شهرهای مهنجو دارو ژو هاوا را با متروک شدند و سایر مراکز زیستی رو به افوق گذاشتند در همان هنگام در شمال شرق ایران تپه حصار و ترنگ تپه خالی از سکنه شدند و همین رویداد در دو مرکز منطقهٔ نمازگاه تپه و آلتین تپه واقع در دشتهای مجاور در دامنه ارتفاعات کویت داغ بوقوع یوست در کنار این افول گسیختگی‌ها متوجه می‌شویم که یک دگرگونی فرهنگی بوقوع پیوسته بود و نه یک از بین رفتگی و نابودی و فاصله فرهنگی با این وصف در خصوص شال شرق ایران در منطقه که افرهنگ‌های غنی حصار شده و ترنگ تپه در دوره تحولات پیشرفته عصر مفرغ شوفا بودند مدارک چندان مستندی در دست نیست که نشان بدهد پس از اینکه این مراکز بزرگ در آغاز هزاره دوم ق. م خالی از سکنه شدند چه وضعی پیدا کردند ولی با این وجود مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد سنتهای بومی کاملاً ناپدید شده‌است این مسئله را می‌توان از تداوم تولید سفالهای خاکستری و سیاه حدس زد. بهر ترتیب بر اساس آنچه که آمده می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که از نخستین مهاجرتهای هزاره دوم مهاجرتی است که در اواسط این هزاره از شمال غرب و شمال شرق دریای مازندارن به فلات ایران رخد اده‌است مهم ترین شاهد این فرضیه علاوه بر رخدادهایی یاد شده منطقه آسیای مرکزی ـ تحولاتی است که در فرهنگ‌های رایج آن زمان به وجود آمده و به احتمال قریب به یقین این تحولات در اثر ورود تازه واردان کوچ رو به وقوع پیوسته بود . منسوخ شدن سنت ساخت سفالهای منقوش رواج سنت تدفین اجساد در فضایی خارج از منازل مسکونی (گورستان) رواج ساخت انبه اشیا مفرغی ظهور پدیده سفال خاکستری سیاه ساخت انبوه پیکرک‌های گلی انسانی و حیوانی … از جمله مسائلی است که به اثبات این فرضیه مبنی بر ظهور اقوام جدید در فلات ایران کمک شایانی کرده‌است از سوی دیگر آثار و شواهد ورود تازه واردان و غلبه آنان بر ساکنان فلات ایران بویژه از لحاظ فرهنگی را می‌توان در مقطع زمانی یاد شده مشاهده کرد تپه آنو در تکمنستان ، ترنگ تپه، تپه حصار (IIIC) محوطه‌های دشت تهران و خوروین در مسیر کوچ رودهای شمال شرق و محوطه یانیک تپه محوطه‌های حوزه اردبیل کردلر تپه گودین گیان و … در مسیر کوچ روهای شمال غرب و تحولات بوجود آمده در آنها پایه و اساس این تفکر را تشکیل می‌دهد این در الی است که برخی از محققین اعتقاد چندانی به وجود ارتباط میان شواهد و مدارک دال بر بروز تحولات در اواسط هزاره دوم ق. م و نیز مسئله وورد تازه واردان کوچ رو ندارند. بهر حال حتی اگر این عقیده را بپذیریم. باید اظهار داشت که رخداد این تغییر و تحولات دارای دلایل و مدارک ویژه‌ای خواهد بود که شاید با توجه به مدارک و نتایج و دانش موجود حاصل از کاوش‌ها در موقعیت کنونی چندان موفق به دریافت آنها نباشیم. در خصوص مسئله مهاجرت‌های صورت گرفته در اواخر هزاره دوم ق. م (نخستین مهاجرت) نظریات متعددی ارائه شده که از تکرار آنها اجتناب می‌گردد اما برخی از محققین در اظهار نظرهایی اعجاب انگیز این امر را منتفی می‌دانند برای مثال در یکی از این موارد عنوان شده‌است که ایرانیان یا آریاییان به ایران کوچ نکرده‌اند بلکه این افراد از جمله همان مردمان بومی ساکن در ایران بوند که در ایران و از ایران کوچ کرده‌اند و پراکنش یافتند بر پایه این اعتقا مسئله کوچ آریاییان از شمال به سوی سرزمین فعلی ایران و آسیای مرکزی ممکن به نظر نمی‌رسد و آریاییان همه مردمان بومی اند که از روزگاران باستان در این سرزمین که از هر حیث برای زندگانی مناسب بوده‌است زیسته‌اند و آثار تمدن به فراوانی در این سرزمین دیده شده و در جای دیگری اثری از سکونت آنان به دست نیامده‌است. برای اثبات این فرضیه که بیشتر به یک تخیل شباهت دارد هیچ استدلال و مداژرک علمی قاطعی ارائه نشده‌است و بدون شک با توجه به نتایج بدست آمده از کاوشهای باستان شناختی در محوطه‌های آسیای میانه و فلات ایران در مقطع زمانی مورد نظر و نیز با توجه به بررسی‌های انجام شده بر روی این مدارک و شواهد و مقایسه میان فرهنگ‌های موجود در فلات ایران مردود است و امروزه بحث نخستین مهاجرت کوچ روها از شمال به طرف جنوب با در نظر گرفتن قابل تامل بودن مکان دقیق آغاز مهاجرت و جایگاه سکونت نخستین این کوچ روها و زمان تقریبی آن امری اثبات شده‌است کاوشهای دیوید استروناخ در یاریم تپه در نزدیکی شاه تپه و ترنگ تپه وولسین در ترنگ تپه اریک اشمیت در تپه حصار رومن گیرشمن در تپه گیان نهاوند و سیلک کاشان برتن براون در گوی تپه ارومیه رابرت دایسون در تپه حسنلو کامبخش فرد در فیطریه تهران و اندنبرگ در خووین و … سبب کشف شواهدی قاطع مبنی بر ورود مهاجران در اواخر هزاره دوم ق. م از دو سوی دریای مازندران به فلات ایران و تلافی این دو خط سیر با یکدیگر شد. کاوشهای محوطه زمنی بابا در وادی بخارا و بدست آمدن آثاری مشابه با حصار IIC و از طرفی دیگر کشف و شناسایی جمجمه‌های قوم شمالی در تپه حصار یادآور خط سیر مهاجرت از ترکمنستان به سرزمین فعلی است ضمن اینکه پژوهشگران روسی در جلگه‌ای واقع در گوشه جنوب شرقی دریای مازندران و در شمال رود اترک آثار تمدنی کاملاً مشابه با تمدن سیلک V را کشف کردند که این امر باعث رواج اعتقادی مبنی بر ورود مهاجران یاد شده از این محل به داخل ایران شده‌است. تغییرات ناگهانی و علل این تغییرات در مقطع زمانی اواسط هزاره دوم ق. م به اعتقاد کایلر یانگ در عصر آهن I و با ورود کوچ روها از آسیای مرکزی صورت گرفته‌است. یانگ این مهاجرت را حدود 400 سال پیش از تاریخ یاد شده عنوان کرده‌است عده‌ای نیز ظهور سفال خاکستری براق را نشانگر ظهور تازه واردان به فلات ایران می‌دانند اما متاسفانه خاستگاه و منشا اصلی سفال خاکستری هنوز مورد تجزیه و تحلیل علمی و دقیق واقع نشده‌است به هر ترتیب ظهور گورستان در مکانی خارج از محدوده مسکونی منسوخ شدن سنت ساخت سفالهای منقوش که پیش از آن تقریباً در سرتاسر ایران معمول بوده استفاده از سنگ در ساخت گورها از دوره آهن II کاربری وسیع مفرغ در ساخت اشیا فلزی و عمومیت یافتن ساخت پیکرهای سفالی حیوان و انسان در اغلب محوطه‌های موجود در فلات ایران از جمله مواردی است که می‌توان با استناد به آنها بروز تحول فرهنگی برزگی را در نیمه دوم هزاره دوم ق. م تصور کرد. اما در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م موج جدیدی از کوچ روها که به احتمال قریب به یقین از لحاظ نژادی با مهاجران اواسط هزاره دوم ق. م به فلات ایران تفاوتی نداشتند. به فلات ایران وارد شدند و خط سیر آنها نیز احتمالاً از شمال شرق شمال و شمال غرب بود. محوطه‌های هزاره یکم ق. م در شمال ایران از جمله محوطه‌هایی است که نشانگر این موج جدید است. به اعتقاد داندامایف از نیمه قرن هفتم ق. م در بیشتر بخشهای غربی ایران از جمله منطقه‌ای که بعداً قلمرو مادها شد و مناطق واقع در غرب آن ایرانیان اکثریت را به دست آوردند و هنگامی که به این مناطق قدم گذاشتند دارای فرهنگ و سنت‌های اجتماعی و اقتصادی پیشرفته‌ای بودند و در دانمداری و کشاورزی فعالیت داشتند. این مردمان با فلز آشنایی داشتند و به پرورش اسب و استفاده از ارابه نیز می‌پرداختند. برخی از پژوهشگران همچون گیرشمن معتقدند مسیری را که قبایل ایرانی طی کردند به خوبی از تغییراتی که در آثار فرهنگی و به خصوص نوع خاص گورهایشان یا تزئین ساز و برگ اسب و ساخت سفال‌های جدید بوجود آمده‌است مشخص است اما نحوه زندگی اجتماعی نظامی سیاسی و پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی که احتمالاً با تجارت در آمیخته مشخص است اما نحوه زندگی اجتماعی نظامی سیاسی و پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی که احتمالاً با تجارت در آمیخته‌است از جنبه‌های نامعلوم زندگی کوچ روها بوده‌است با این وجود هنر کاملاً اصیل و پیشرفته آنها در ساخت ظروف و ابزار و آلات تزئینی و نظامی و مصرفی چه اشیا و ظروف سفالی بدست آمده از گورها با نقوش و اشکال دارای مافهیم رمزی احتمالی و چه آثار فلزی با نقوش برجسته و کنده با عناصر نقش هنری و اعتقادی کاملاً مشاهده و قابل تامل است. نفوذ کوچ روها (ایرانیان) در آغاز هزاره یکم ق. م احتمالاً با تفاوتهایی نسبت به هجوم صورت یافته در اواسط هزاره دوم انجام یافت. این مهاجمان ظاهراً به زور و با امواج پی در پی وارد شدند و احتمالاً همان دو مسیر پیشین را دنبال کردند آسیای مرکزی و قفقاز آنان در اثر برخورد با بومیان مستهلک نشدند ضمن اینکه پس از این نفوذ تدریجی به فاصله چند سده موفق به تشکیل دولت و حکومت مستقل نیز شدند شعبه شرقی ایرانی‌ها که از آسیای مرکزی شرق دریای مازندران و شمال شرق فلات ایران حرکت کرده بوند نمی‌توانستند بطرف جنوب هندوکش گسترده شوند چرا که ناحیه رخج و پنجاب پیش از آن توسط دسته پیشین کوچ روها اشغال شده بود و آنان در دوران تهاجم اقوام هند و ایرانی در آن حدود مستقر بودند بنابراین تازه واردان مجبور بودند به مغرب و به سوی فلات ایران درطول جاده طبیعی که از بلخ به طرف قلب سرزمین ایران پیش می‌رفت حرکت کنند. از نظر انسان شناسی جسمانی تغییر مکان گروههای انسانی توسط تغییر شکل جمجمه‌ها نیز قابل طرح است بررسی صورت گرفته بر روی جمجمه‌های بدست آمده از کاوشهای باستان شناسان ژاپنی در دیلمان گیلان نشان می‌دهد که هر دو گروه دراز جمجمه و گرد جمجمه در این محوطه سکونت همزمان داشتند و براکی سفالها از دیگر نقاط جهت تسخیر و غلبه در دراز جمجمه‌ها به این منطقه آمده بودند لازم به ذکر است که استخوان و جمجمه دراز جمجمه‌های دیلمان مشابه یافته‌های گورستان سیلک A و حصار IIC است رومن گیرشمن کاوشگر گورستانهای سیلک مردم ساکن در فلات ایران در هزاره دوم ق. م را از نژاد دراز جمجمه مد یترانه‌ای و از هزاره دوم به بعد راگرد جمجمه معرفی کرده‌است بنابراین می‌توان علاوه بر شواهد تاریخی و نیز داده‌های باستان شناختی ورود کوچ روهای جدید درنخستین سده‌های هزاره یکم ق. م را از راه مطالعه جمجمه‌های مکشوفه از کاوش‌ها نیز مورد ارزیابی قرار داد.

[ویرایش] سفال عصر آهن

سفال رایج ترین و در عین حال با ارزش ترین داده فرهنگی در میان داده‌های باستان شناختی است و نقش ارزنده‌ای در تجزیه و تحلیل‌های باستان شناختی دارد. بسیاری از نتیجه گیری‌های صورت گرفته در خصوص تاریخگذاری‌های محوطه‌های عصر آهن در فلات ایران بر اساس تاریخگذاری بر روی سفالهای این محوطه انجام شده‌است. تقسیم بندی سفالهای عصر آهن و تفکیک دوره‌های موجود در عصر آهن نیز دستخوش تعدد عقاید و نظریات پژوهشگران است عده‌ای (برای مثال دایسون ) از سفالهای عصر آهن I ( 1200-1500 ق. م) II ( 800-1200 ق. م) و III ( 550-800 ق.م) نام می‌برند و برخی همچون یانگ بر اساس سفالهای مکشوفه این عصر را به سه دوره افق سفال خاکستری غربی قدیم (آهن I) افق سفال خاکستری غربی جدید (آهن II) و افق سفال نخودی غربی جدید (آهن III) تقسیم می‌کنند. سفالهای خاکستری ساده عمده ترین نوع سفالهای عصر آهن I را تشکیل می‌دهد. درصد این نوع سفالها در مناطق غربی فلات ایران بیشتر است. سفالهای این مقطع زمانی اکثراً چرخ ساز بوده و درصد سفالهای دست ساز بسیار کم است. این سفالها از مناطق شمال غربی مرکزی و شمال فلات ایران بدست آمده‌است. رایج ترین شکل ظروف این دوره کوزه یا کاسه‌های دسته دار و لوله دار است گستردگی سفال خاکستری قدیمی در عصر آهن I نشاندهنده ارتباطات گسترده در مناطق غرب و شمال غرب ایران است اما با آغاز عصر آهن II مواد مکشوفه از مناطق مختلف ایران ارتباط نزدیکی با یکدیگر ندارند ظاهراً سنت سفالگری مستقل و پراکنده یکی از ویژگی‌های این دوره‌است اشیا و سفالینه‌های این دوره اغلب از تپه‌های حسنلو گوی تپه دره سلدوز دین خواه یانیک سیلک هفتوان تپه مارلیک و سگزآباد بدست آمده‌است . محدود شدن تاثیر فرهنگ‌های خا رجی همچون آشور آسیای صغیر و قفقاز تکامل طبیعی فرهنگ عصر آهن و نیز فعال شدن فرهنگ‌های بومی باعث منطقه‌ای شدن سفالهای این دوره بوده‌است سفالهای ساده خاکستری و نخودی قرمز روشن خرمایی و قرمز سفال خاکستری صیقلی لعابدار زرد سبز یا آبی از دیگر انواع سفالهای این دوره‌است. اما در آغاز عصر آهن III که با ورود دسته‌ای دیگر از مهاجرین کوچ رو همراه بوده و در عین حال نیمه دوم آن با عصر مادها هم دوره‌است تغییرات چشمگیری در سنت سفالگری بوجود آمد سفال نخودی ساده نخودی منقوش بویژه در سیلک خاکستری ساده با ذرات میکا و سفال با لعاب قرمز از جمله سفالهای این دوره‌است نوشیجان گودین باباجان جامهم شوران ماهیدشت شمال دریاچه ارومیه زیویه و دشت همدان از عمده مناطقی هستند که سفالهای این دوره در آنها دیده شده‌است نفوذ فرهنگ خارجی در این سفالها بندرت دیده می‌شود.

[ویرایش] سفال خاکستری

ساخت سفال خاکستری رنگ ظاهراً از اواسط دوره ق. م آغاز و تا دوران اشکانی ادامه یافته‌است این نوع سفال از سفالینه‌های رنگین و منقوش پیش از خود بهتر ساخته شده و اندام شناسی زیبایی مقاوم بودن در برابر آتش و … مهم ترین ویژگی‌های آن را تشکیل می‌دهد. سفال خاکستری نه در حجم محدود بلکه بصورت انبوه بدون تردید مدرک قابل اعتمادی برای محقق کردن و روند زندگی اقوام کوچ رو در اواسط هزاره دوم ق. م است علاوه بر این اختصاصات و نشانه‌های ویژه‌ای که بر روی سفالینه‌ها اعمال شده و نیز استمرار این ویژگیها دستیابی به اصل ومنشا فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را برای پژوهشگر مسیر می‌سازد بر ایان اساس متروک شدن هر یک از این نشانه‌ها و اختصاصات و یا تغییر آنها می‌تواند لیل و مدرک جدیدی را به همراه داشته باشد برای مثال قبیله‌ای کوچ رو و یا رانده شده و قومی دیگر با خصوصیات پندارها باورها و صنایعی متفاوت در مساکن قبیله قبلی ساکن شده و به گسترش فرهنگ و هنر خود اقدام کرده‌است بنابراین قطع فرهنگ در دوره‌های باستانی و یا کوچ قبایل موجبات متروک شدن و معطل ماندن روند آرام زندگی و تمدن می‌گردد در عین حال مکن است که این انقطاع همیشگی و یا موقتی ادامه یافته و یا به صورتی دیگر دو فرهنگ متفاوت در هم ادغام شده باشد. سفالینه‌های خاکستری رایج در نیمه دوم هزاره دوم و نیمه نخست هزاره یکم ق. م . در فلات ایران که اغلب آنها را آثار مکشوفه از گورستانها تشکیل می‌دهد نشانگر پیام‌ها و اندیشه و تفکرات آن زمان است سفالگران پنج هزار سال پیش شوش باکون چشمه علی سیلک و حصار انتقال پیام خود را با رنگ وثبت نقوش سحرانگیز پرندگان جانوران و شکار بر بدنه سفالینه‌ها آغاز کردند و این در حالی است که سفالگران سه هزارسال پیش اندیشه‌ها وپیام خود را با ارائه ظروف خاکستری رنگ سخت با حرکت و فرم انتقال داده و مفاهیمی رمزی را جاودان کردند شایده م در این دوره با طلوع تاریخ و اختراع خط دیگر ایجاد و خلق نقش روی سفالینه‌ها ضرورت نداشته‌است هنرمندان سفلاگر در آخرین سده‌های هزاره دوم و نیز نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م با توجه به رواج فلزاتی همچون مفرغ و آهن و نیز افزایش تقاضا و استفاده از ظروف سفالی به علت افزایش جمعیت دیگر وقت خود را صرف رنگ آمیزی و تزئین ظروف سفالی نمی‌کردند ضمن اینکه کیفیت سفالهای خاکستری در فات ایران با آنچه که امروزه اغلب پژوهگشران بدان معتقدند (دال بر ارتباط کاملاً مستقیم میان تازه واردان و پدیه سفال خاکستری) کمی متفاوت است سفال خاکستری صرفنظر از برشمردن هرگونه ویژگی خاص در اواخر هزاره چهارم ق. م نیز دیده شده‌است تپه حصار یاریم تپه و ترنگ تپه در گوشه شمال شرق فلات ایران محوطه‌های جنوبی ایران همچون تپه یحیی و شهداد و … وجود دارد. گرچه این نوع سفال خاکستری و خاکستری سیاه هیچ ونه ارتباطی با سفال خاکستری رایج در اواخر هزاره دوم ق. م در اغلب محوطه‌های موجود فلات ایران ندارد اما به هر ترتیب می‌توان برای سفال خاکستری فلات ایران پیشینه‌ای کهن تر در نظر گرفت علت وجود سفال خاکستری در کنار سفالینه‌های نخودی و قرمز منقوش در مقطع زمانی یاد شده در حدود 1500 سال پیش از زمان ورود کوچ روها به فلات ایران بهره گیری از کوره‌های سفالگری قابل کنترل و رساندن حرارت این کوره‌ها به 1100 درجه سانتی گراد بوده‌است تذکر این نکته ضروری است که سفال خاکستری تولید شده در هزاره‌های چهارم و سوم ق. م هیچگاه سفال غالب محسوب نگردیده و تولید آن انبوه نبوده‌است. به هرترتیب سفال خاکستری مورد نظر این نوشتار سفال خاکستری براق با پوسته درخشان است که در اواسط و اواخرهزاره دوم ق. م جایگزین سفالهای نخودی و قرمز منقوش شد این نکته را نیز نباید فراموش کرد که هر چند تحولات فرهنگی یکی از مهم ترین عوامل رواج سفالینه‌های خاکستری است در عین حال اصلی ترین عامل پدید آورنده سفال خاکستری تحول در نحوه ساخت و پخت سفال در کوره و تحول در ساخت و تجهیز کوره هاست. در ارتباط با این پدیده اغلب پژوهشگران مسئله مهاجرت تازه واردان به فلات ایران را مطرح کرده‌اند ویژگی‌ها و خصوصیات سفالینه‌های خاکستری و خاکستری سیاه و تفاوت آشکار آن واردان دانست آنچه مسلم است اینکه سفالینه‌های خاکستری با فن ویژه ساخت آن مبین فرهنگی خاص در تولید سفال است بنابریک اعتقاد سفال خاکستری به عنوان سفال قوه مهاجر یا مهاجم بر مجموعه استقرارهای فلات ایران تاثیر گذاشته‌است این سفال مزیت‌های کاربردی مختلفی همچون مستحکم تنوع در شکل تولید انبوه و … داشته که پاسخگوی نیازهای آن زمان بوده و مهم تر از همهم جنبشه تقدس و آئینی در مورد ظروف تدفینی نیز داشته‌است. بطور کلی می‌توان سفال خاکستری حوزه حاشیه کویر مرکزی را در میان یافته‌های طبقه سوم C,B,A تپه حصار خاکستری درخشان متمایل به سیاه به شکل ظروف لوله دراز و تنگ‌های پایه دار و شیرینی خورهای پایه بلند با نقش جستجو کرد. سیلک (گورستان B,A) دیگر جایگاه سفال خاکستری در مرکز فلات ایران است که در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت. بنابراین دوره ساخت سفال خاکستری در فلات ایران را به دو دوره کلی نیمه هزاره سوم ق. م تا نیمه دوم هزاره دوم ق. م و نیمه دوم هزاره دوم تا نیمه دوم هزاره یکم ق. م خلاصه کرد.

سیلک در نیمهن دوم هزاره دوم ق. م کاوشهای باستان شناختی رومن گیرشمن طی سالهای 1937-1933 م. در محوطه باستانی سیلک علاوه بر دستاوردهای نمایان ساختن آثار فرهنگ و تمدن از هزاره پنجم تا سوم ق. م (سیلک (IV,III,II,I در این محوطه منجر به کشف دو گورستان A,B شد که این دو محوطه در دوره مورد نظر ا ین نوشتار بوجود آمده‌اند. بر اساس آنچه که آمد در اواسط هزاره دوم ق. م سیر نخست تازه واردان وارد فلات بزرگ ایران شدند راهی که این تازه واردان پیموده و به فلات ایران رسیده‌اند بطور قطع مشخص نیست اما احتمال ورود آنان از راه قفقاز و نیز جلگه شرقی دریای مازندران زیاد است رومن گثیرشمن راه سومی را نیز بعید نمی‌داند شرق دریاچه آرال وی معتقد است که تازه واردان وجود مستقر مربوط به هزاره دوم ق. م در محوطه سیلک سخن به میان آید دستاوردهای کاوش گیرشمن در گورستان A ست وی در این گورستان که در 250 متری جنوب تپه جنوبی قرار داشته پانزده گور را شناسایی و کاوش کرد که حاصل آن کشف گورهای ساده حفره‌ای و فاقد ساختار معماری اجساد به همراه اشیا سفالی و فلزی بود مشخص نیست که آیا محوطه مورد کاوش گیرشمن به عنوان گورستان A در بر گیرنده وسعت کامل این گورستان بوده‌است یا اینکه این گورستان محوطه‌ای وسیع تر از محدوده کاوش را شامل می‌شوده‌است اما به هر ترتیب یافتهٔ این گورستان نشاندهنده یک استقرار هر چند مختصر پس از انجام مهاجرت به مرکز فلات ایرن است گرچه کاوشگر گورستان A سیلک اشاره چندانی به بقایای ساختار معماری سیلک V در تپه جنوبی نکرده‌است اما می‌توان تصور کرد که صاحبان گورستان A پس از وروود به این منطقه طی احتمالاً چند سده (از حدود 12100 تا 900 ق. م) در تپه جنوبی سیلک مستقر شده باشند با وجود این گیرشمن معتقد است که حیات در برخی از محوطه‌های پیش از تاریخ ایران در پایان هزاره دوم ق. م متوقف شده و آغاز چادر نشینی در ایران به همین دوره برمی گردد. آنچه مسلم است اینکه آخرین دوره استقرار تپه جنوبی سلک پیش از عصر آهن یعنی سیلک IV در حدود 2100 ق. م به پایان رسیده‌است بنابراین از این زمان تا آغاز عصر آهن و پدید آمدن نخستین نشانه‌های حضور تازه واردان یعنی حدود 1200 ق. م دست کم در حدود پنج سده این محوطه متروک مانده‌است دلایل این مسئله چندان روشن نیست گرچه در اثر کاوش‌های باستان شناختی صورت گرفته در سیلک آثار و بقایای لایه‌ای از خاکستر که بیانگر بروز حادثه‌ای است مشخص گردیده‌است به هر حال بروز تغییرات لااقل مادی در این محوطه از جمله رواج کاربری سفالینه‌های خاکستری ساده با سطح صیقلی و یا نقوش داغدار و نیز ترصیعاتی با رنگ سفید موید آغاز عصر آهن در سیلک است. اقتصاد مردمان ساکن در سیلک در نیمه دوم هزاره دوم ق. م بر پایه دامداری بویژه گله‌های بز استوار است چرا که به واسطه ساختار طبیعی و شرایط زیست محیطی منطقه از جمله کمبود مرتع درصد حضور بز نسبت به گوسفند و گاو ده به یک است این مردمان دارای چرخ سفالگری بودند و عموماً سفالینه‌های بر جای مانده از آنان بر اساس دستاوردهای گورستان A – را ظروف خاکستری و سیاه تشکیل می‌دهد اشیا فلزی عموماً از مفرغ و به ندرت از آهن ساخته شده و ظاهراً آهن هنوز وارد مرحله تولید و استفاده قرار نگرفته بود. شکل ظروف سفالی بر جای مانده از آنان نیز غالب تنگ لاوک قیطریه و خوروین قابل مقایسه‌اند معماری گورهای گورستان A سیلک نیز شبیه به معماری کوهپایه‌های تهران از جمله گورستان قیطریه خورین و حواشی کویر است که عبارت بود از کندن گودال و دفن جسد با پوششی از چوب و خاک نوع تدفین و جهت قرار دادن تعلق گورستان A از الگوی واحدی تبعیت کرده‌است. آثار و شواهد و نشانه‌های تعلق گورستان A به تازه واردان بسیار قوی و غنی تر از مدارکی است که بتواند فرضیه عدم تعلق این گورستان به تازه واردان و صرفاً همزمانی این دو یعنی ورود اقوام کوچ رواز شمال فلات از یک سو و بوجود آمد ن گورستان A از سوی دیگر را ثابت کند. از جمله این شواهد و نشانه‌ها می‌توان به شکل سفالینه‌های رایج اشاره کرد. لاوک‌های فاقد پایه با دسته‌ای به شکل سر حیوان آبخوری‌های دارای ته دگمه‌ای با نقوش داغدار و کنده در حاشیه لبه تنگ‌های سفالی با دهانه باریک استوانه‌ای ظروف لوله دار با لوله دهانه روباز ساده و دسته متصل به لبه ساغرهای پایه بلند و پایه کوتاه با یک و یا دو دسته ظرف سه پایه با نقوش سفید رنگ و نقش کنده خطی جام‌های ساده با بدنه زاویه دار و نیز فنجان‌های سفالی دارای یک دسته عمودی از جنس سفال خاکستری اغلب دارای سطح صیقلی و نقوش داغدار در سطح بدنه و حاشیه لبه از جمله سفالینه‌های شاخص اواخر هزاره دوم ق. م در محوطه‌های عصر آهن فلات ایران به ویژه گورستانها است سفالینه‌های مدفون در گورستان A سیلک با ظروف مکشوفه از قیطریه خوروین گیان حسنلو و حتی با محوطه‌های شمال رشته کوه البرز در کرانه‌های جنوب غربی دریای مازندران همچون گورستان کلورز و مارلیک قابل مقایسه‌اند این نکته را نیز نباید پنهان داشت که گاهنگاری صورت گرفته توسط کاوشگران محوطه‌های یاد شده پس از انجام کاوش‌ها چندان هماهنگ نیست ضمن اینکه گاهنگاری صورت گرفته توسط کاوشگران محوطه‌های یاد شده پس از انجام کاوش‌ها چندان هماهنگ نیست ضمن اینکه اگر این تاریخ گذاری‌ها را بپذیریم می‌بایست به مسئله تداوم فرهنگی در عصر آهن II,I تا اوایل هزاره یکم ق. م بویژه در اساس مقایسه سفالینه‌ها نیز معتقد بود. اما با انجام کاوش باستان شناختی گیرشمن در گورستان B سیلک فصل تازه‌ای از پژوهش این بار شواهد فرهنگی مربوط به اوایل آهن III در مرکز فلات ایران گشوده شد تعداد گورهای کاوش شده این گورستان نسبت به گورستان A و همچنین اشیا مدفون در آنها بیشتر است بر ایان اساس با وجود اینکه از محدوده اصلی این گورستانها اطلاع چندانی در دست نیست می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که جمعیت کوچ روهای مهاجر به مرکز فلات ایران و منطقه سلک در هزاره یکم ق. م نسبت به کوچ روهای اواخر هزاره دوم ق. م (صاحبان گورستان A) بیشتر بوده‌است ضمن اینکه معماری منتسب به سیلک –VI بدست آمده از کاوشهای تپه جنوبی سیلک نیز موید این ظریه‌است. ساختار گورهای گورستان B نسبت به گورستان A دچار تحول شده بود در گورستان B از جمله تعداد اشیا مدفون در گورها و نیز ساختار متفاوت متعماری گورها تخته سنگ ورقه‌های گل پخته و نیز فاقد معماری بیانگر طبقاتی بودن جامعه سیلک در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م است اقتصاد این مردمان که بدون تردید از مهاجرین سده‌های نخستین هزاره یکم ق. م به شمار می‌آیند. متکی بر دامداری و کشاورزی است ضمن اینکه بر اساس شواهد باستان شاختی ما بر مسلم است که این مردمان از اسب نیز استفاده می‌کردند. نقوش موجود بر سطح ظروف سفالین نخودی بویژه ظروف لوله دار نشاندهنده نقش و اهمیت این حیوان در پیشبرد امور روزمره زندگی صاحبان فرهنگ سیلک VI است بر اساس داده‌های استخوانی از سیلک II و شاه تپه تصور بر این بود که فلات ایران نخستین خاستگاه اهلی کردن اسب است اما زونر در سال 1963 طی مطالعات خود ثابت کرد که این یافته‌های استخوانی متعلق به خر است اما در این مدارک تصویری پیرامون اسب و پرورش آن در هزاره سوم ق. م در مقایسه با میان رودان پراکنده و غیر قابل توجه‌است واقعیت این است که از عصر پایانی مفرغ و یا به اعتباری آغاز عصر آهن و نیز در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م شاهد نقش اسب بر روی ظروف سفالین هستیم این زمان دقیقاً با دوره‌ای منطبق است که مهاجرت اقوام شمالی به فلات ایران صورت گرفت. همچنین در کاوش‌های باستان شناختی نقاط مختلف فلات ایران از جمله سیلک آثار یراق اسب بدست آمده‌است بنابراین شاید بتوان جدی ترین دوره کاربری و اهلی شدن اسب در فلات ایران را مقارن با مهاجرت اقوام کوچ رو به فلات ایران دانست. این مردمان ارابه‌های خود را توسط اسب هدایت می‌کردند و حمل آذوقه و ساز و برگ نظامی خود را نیز به وسیله اسب انجام می‌دادند. بر همین اساس برخی از پژوهشگران اهلی کردن اسب را به هند و اروپائیان در اوایل هزاره دوم ق. م نسبت می‌دهند. سنت تدفین اسب در گور به همراه مردگان در عصر آهن یکی از ویژگی‌های برجسته برخی از محوطه‌های این دوره‌است در حالی که این سنت ظاهراً یکی از ویژگیهای گورستان‌های سکاها است در ایران در محوطه‌هایی همچون گورستانهای کلورز مارلیک شهران و سندس در گیلان حسنلو زیویه و … تدفین است در کنار انسان و به تنهایی مشاهده شده‌است سنت تدفین اسب در میان مردمان فلات ایران در عصر آهن نشانگر وجود اعتقادی به دنیای پس از مرگ و احساس نیاز انسان به عنوان شریک رزمی است استفاده از اسب برای حرکت مهاجرت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر شرکت در جنگ‌ها و در گیری‌ها شکار و … از مهم ترین جنبه‌های ارزش کاربری اسب که ظاهراً صاحبان فرهنگ سیلک VI ( گورستان B) با این جنبه‌ها آشنایی کامل داشتند نمونه بارز و عینی ارزش و اهمیت اسب در میان کوچ روهای نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م را می‌توان در نقوش سفالینه‌های گورستان B سیلک جستجو کرد در این نقوش که اغلب تصویر کشیده شده‌است و این مردمان با تکرار این نقوش در تزئین سفالینه‌های خود تاکید بر اهمیت و اعتبار اسب در زندگی خود را داشته‌اند ضمن اینکه ظروف مکشوفه از گورستان B (ظروف تدفینی ) خود اعتبار ویژه‌ای نسبت به تولیدات آنها داشته‌است علاوه بر این در میان نقوش مهره‌های استوانه‌ای گورستان B نیز می‌توان به موارد مشابه نقوش سفالینه‌ها در خصوص اسب اشاره کرد این در حالی است که در گورستان A (سیلک V) آثار و شواهدی دال بر کاربری اسب لاقال از طریق دستاوردهای کاوش‌های انجام یافته بدست نیامده‌است. تجزیه و تحلیل داده‌های سفالی گورستان A سیلک و مقایسه آنها با نمونه‌های سفالین مکشوفه از گورستان B نشانگر پدیده‌های نوظهور با ترکیبات ابداعی و کاملاً جدید و در عین حال آمیزشی میان این دو فرهنگ است برخی از محققین معتقدند که این دو فرهنگ حکم فرهنگ بومی و فرهنگ تازه وارد را دارد . بر پایه این اعتقاد سفالهای خاکستری سیاه و فرهنگ سفال‌های رنگین و منقوش گورستان B نشان دهنده این اختلاط و آمیزش هستند گیرشمن در این باره معتقد است که این فرهنگ مربوط به ساکنان آذربایجان کنونی است که زور وارد سیلک شده‌اند و ساکنان خوروین نیز حاصل اختلاط صنایع این دو محوطه‌است بنابراین تصور می‌رود گور خفتگان گورستانهای سیلک از یک نژاد اما از تیره‌های مختلف باشند. با این وجود تفاوتهای عمده موجود میان گورستان‌های B,A کاملاً مشهود است سفال رایج گورستان A از نوع خاکستری است در حالی که سفال رایج گورستان B اغلب از نوع نخودی منقوش است نوع و فرم ظروف سفالی نیز در این دو گورستان تفاوتهای اساسی دارد که مهم ترین آنها رواج و گسترش ساخت ظروف نخودی لوله دار منقوش در فرهنگ سیلک VI است نقش سفال‌های این تازه واردان نمادین یا تجریدی بود از روی اندام و اعضای پرندگان و جانوران به منظور القای پیام‌ها و افکار درونی سفالگران اقتباس شده بود اینان احتمالاً از قلمرو اورارتو و حوالی دریاچه ارومیه وارد سیلک شدند چرا که گونه جدید سفالی آنان فاقد هر گونه مشابهی با سنن قدیمی سفال خاکستری سیلک است.

[ویرایش] بقایای معماری و مسئله استقرارهای عصر آهن در تپه جنوبی

همانطور که پیشتر اشاره شد کاوش‌های صورت گرفته توسط هیات فرانسوی در تپه جنوبی سیلک طبق گزارش گیرشمن در مجلد دوم کتاب کاوش‌های سلک منجر به کشف بقایای از معماری سیلک VI,V گردید. وی ضمن اشاره به ساختار معماری سیلک در عصر آهن معتقد است که سازه خشتی در جبهه جنوبی تپه جنوبی سیلک نیز مربوط به هزاره یک م ق.م (سیلک VI) است. گیرشمن در این گزارش به شرح ساختار معماری سیلک VI پرداخته‌است اما از پرداختن به بقایایی معماری سیلک V با وجود اینکه در پلان ارائه شده به آن اشاره کرده‌است خودداری نموده‌است برخی از پژوهشگران از جمله کامبخش فرد به تحلیل مسئله استقرارهای عصر آهن در سیلک پرداخته‌اند وی معتقد است که در اوایل هزاره یکم ق. م مردم مهاجمی که مجهز به اسلحه‌های آهنی اسب و گردونه بودند وارد این منطقه شدند و بر روی تپه‌های جنوبی و شمالی سیلک سطحی به مساحت 2400 متر مربع را تسطیح کرده و دژها و قلعه‌هایی در آن ساخته برج‌ها و دیوارهای پیش آمده و فرو رفته در حصار آن بنا کردند و در بخشی از سطح تپه که 20 متر از سطح دشت پیرامون بلندتر بود سکوی چند ضلعی مستحکمی را برای فرمانده و بزرگ خود تعبیه کردند کامبخش فرد در خصوص بنای خشتی تپه جنوبی می‌نویسد: …یکی از دژها و قلاع اولیه‌ای که در تاریخ باستانی ایران ثبت شده در تپه سیلک کاشان واقع بوده که پس از متروک شدن آن در هزاره سوم ق. م و پس از طی دوران فتروتی نزدیک به دو هزار سال مجدداً به وسیله مردم مهاجر و کوچ نشینی که دارای اسب و گردونه و اسلحه آهنی بوده‌اند اشغال و مورد استفاده واقع شده‌است ترسیم این طرح دژ به وسیلهٔ مهاجمانی انجام شده که میراث گورستان باستانی سیلک B را از سده نهم ق. م از خود به جای نهاده‌اند این طرح ساختمان سازی در بین مردمی که حدود 300 سال قدیم تر در سیلک زندگی می‌کردند و گورستان A یادگار تمدن مادی آنهاست معمول نبوده‌است. بدون تردید نتیجه گیری‌های ارائه شده در این باره پیش از نتایج حاصله از نخستین فصل پژوهش‌های باستان شناختی طرح بازنگری سیلک بر اساس گزارشات گیرشمن استوار بوده اما با وجود این اعتقاد کامبخش فرد درباره تعلق بنای بزرگ تپه جنوبی به هزاره سوم ق. م با توجه به نتایج حاصله از باز پیرایی این بنا در طرح بازنگری سیلک و شناسایی زیگورات در این محوطه به واقعیت نزدیک است. آنچه در خصوص استقرارهای فرهنگ سیلک VI,V قابل ذکر است که در آخرین سده‌های هزاره دوم ق. م زمان مرتبط با گورستان A نمی‌توان انتظار وجود معماری منظم وسیعی را در تپه جنوبی سیلک داشت چرا که این مردمان اگر بپذیریم که در قالب یک مهاجرت به این منطقه وارد شده‌اند و نیز بر پایه زندگی کوچ رویی روزگار گذرانیده‌اند انگیزه و زمان لازم جهت ایجاد ساخت و سازهای وسیع را نداشته‌اند ضمن اینکه احتمالاً جمعیت سیلک در این زمان بسیار محدودتر از زمانی بوده‌است که صاحبان فرهنگ سیلک VI به این منطقه آمده بودند. اما می‌توان انتظار داشت که این کوچ روها بر فراز تپه جنوبی با توجه به نتایج کاوش‌های گیرشمن دست به ایجاد معماری روستایی محدودی زده باشند اما در اوایل عصر آهن III یعنی زمانی که صاحبان گورستان B به این منطقه آمدند وضع زندگی و حجم آثار و از سوی دیگر فرهنگ سیلک V کاملاً متحول شده بود تعداد گورهای کاوش شده گورستان B حجم آثار و اشیا موجود در این گورها ساختار معماری گورها ساختار معماری مسکونی آنان در تپه جنوبی و همچنین سفال‌های مورد پژوهش این نوشتار جمگلی در تایید ای نفرضیه مفید خواهند بود. به هر ترتیب معماری شناسایی شده از سیلک VI مبتنی بر سازه‌های خشتی است ضمن اینکه وجود لایه‌ای از قلوه سنگ در بخش‌های وسیعی از تپه جنوبی بویژه جبهه شمال و شمال غربی تپه جنوبی نشانگر کاربری این سازه در ایجاد فضاهای مسکونی این دوره‌است ذکر این نکته نیز قابل توجه‌است که در کاوشهای ترانشه‌های N31,M31,M30 در فصل دوم طرح بازنگری سیلک و در لایه‌های فوقانی مورد کاوش حجمی از سفالهای سیلک IV,III و حتی VL,V به همراه معماری خشتی نمایان شد که این امر نشاندهنده آواری بودن آثار فرهنگی این لایه‌ها بود بنابراین شاید اعتقاد گیرشمن در خصوص کشف معماری سیلک VI در تپه جنوبی نیز قابل تامل باشد نتیجه گیری علمی و قاطع در خصوص معماری ساکنان سیلک در طی اواخر هزاره دوم تا اواسط هزاره یکم ق. م نیازمند انجام کاوش در بخش‌هایی است که پیشتر گیرشمن در آنجا کاوش نموده‌است لازم به ذکر است که سفالهای جمع آوری شده طی بررسی‌های سطحی تپه جنوبی علاوه بر سفالهای شاخص عصر آهن III,II نشان از وجود سفالهای سبک هخامنشی نیز دارد که در جای خود به آن می‌پردازیم.

[ویرایش] برآیند

بر اساس آنچه آمد می‌توان وجود دو دوره استقراری را در عصر آهن سیلک حتمی دانست دوره نخست استقراری است که پس از ورود تازه واردان در اواخر هزاره دوم ق. م در اثر نتایج حاصله از کاوش در گورستان A سیلک سفال‌های مکشوفه از بررسی‌های سطحی تپه جنوبی و نیز گزارش مختصر گیرشمن از بقایای معماری سیلک V در تپه جنوبی بوجود آمده‌است و دوره دوم مربوط به استقرار سیلک VI در تپه جنوبی سفال‌های مکشوفه از بررسی سطحی تپه جنوبی و همچنین آثار مورد کاوش گورستان B است. با تجزیه و تحلیل نتایج پژوهش‌های باستان زمین شناسی و جغرافیایی می‌توان نوع زندگی مردمان فرهنگ سیلک را مورد مطالعه قرار داد. شواهد پیشین نشان داده‌است که شرایط اقلیمی حاکم بر دشت کاشان در عصر آهن به گونه‌ای بوده که دامداری رکن اصلی زندگی ساکنان محوطه سیلک را تشکیل می‌داده‌است. دشت نسبتاً بزرگ کاشان توسط کوهستان بلند کرکس در غرب و جنوب غرب و تپه ماهورهایی موسوم به ریگ بلند در نواحی شرقی و شمالی احاطه شده‌است میزان بارندگی کم و رطوبت ناچیز در این منطقه سبب گرم شدن بیش از حد زمین شده ولی در عین حال وجود کوهستان کرکس عاملی برای بارندگی‌ها و خنکی هوا به خصوص در فصول پاییز و زمستان در این منطقه محسوب می‌گردد. به این ترتیب با تصور زندگی کوچ رویی برای مردمان عصر آهن سیلک با توجه به این که اینان کوچ روهایی بوده‌اند که از سمت شمال و شمال شرق و شمال غرب فلات ایران به این منطقه وارد شده‌اند می‌توان گفت که مردمان ساکنان تپه جنوبی در عصر آهن با بهره گیری از روش کوچ عنمودی فصلی به سمت جنوب و جنوب غرب (ارتفاعات و کوهپایه‌های کرکس) در رفت وآمد بوده‌اند ضمن اینکه با توجه به فاصله کوتاه (حدود 5 کیلومتر) میان محوطه سیلک و کرکس این رفت و آمد بیش از یک روز به طول نمی‌انجامید بنابراین کرکس محیط خشک و نیمه خشک بیابانی دشت کاشان را تا حدودی تعدیل کرده‌است ضمن اینکه احتمالاً با تغییر فصل و آب وهوا امکان جابجایی فصلی و اتراق موقت کوچ روها در دشت کاشان کرکس (سیستم قشلاق و ییلاق) وجود داشته‌است شایان ذکر است که در حین انجام بررسی‌های باستان زمین شناسی منطقه کاشان در قالب پژوهش‌های دومین فصل طرح بازنگری سیلک در محوطه تنگه خزاق (سطحی شیبدار در دامنه کوهستان کرکس) واقع در جنوب روستای خزاق (70) (حدوداً 10 کیلومتری غرب سیلک) قطعه سفالی نیز بدست آمد که بدون تردید می‌توان این قطعه سفال را متعلق به فرهنگ سیلک VI محسوب کرد. بنابراین کشف این سفال در ارتفاع 1103 متر از سطح دریا نشانگر الگوی زندگی رایج مورد اشاره در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م خواهد بود. اثبات این فرضیه مطمئناً نیازمند بررسی‌های باستان شناختی و زیست بوم شناسی در حوزه فرهنگی دشت کاشان و ارتفاعات جنوبی آن خواهد بود. آثار و شواهد دیگری نیز وجود دارد که با استناد به آنها می‌توان الگوی استقراری مردمان عصر آهن سیلک را بازسازی نمود یکی از این خصوصیات سفالینه‌های عصر آهن وجود ظروف دارای بدنه مدور لوله دار و دهانه تنگ است که گاه برخی از این نوع ظروف دارای دسته‌های کوچکی در دو طرف ظرف و گاه در بالا و پایین ظرف (نزدیک به دهانه و نزدیک به کف) با سوراخ کوچکی جهت بهره گیرای نخ هستند. این ظروف و همچنین قمقمه‌های سفالی رایج در عصر آهن فلات ایران بویژه سده‌های نخستین هزاره یکم ق. م نشاندهنده معیشتی است که در آن حرکت و پویایی و جابجایی از یک سو به سوی دیگر حرف اول را می‌زند در عین حال این حرکت می‌تواند دلایل متعددی از جمله تغییر آب و هوا شرایط اقلیمی انگیزه‌های انجام فعالیت کشاورزی چرای دام و … را دارا باشد علاوه بر این با کاربری سیستم کوچ روی معماری و ایجاد ساختار فضای مسکونی منسجم سهم ناچیزی را در زندگی این مردمان به عهده خواهد داشت لااقل می‌توان این وضعیت را در نخستین سده‌های آغازین ورود مهاجرین به فلات ایران تصور کرد. بعلاوه اینکه خصوصیات زمین ریخت شناسی در حد فاصل کوهستان بلند کرکس با محوطه سیلک به گونه‌ای است که دسترسی به کوهستان به دلیل وجود دره‌های عمیق آبرفتی که توسط کانالهای طبیعی و عریضی آبرفتی ( که وارد دشت کاشان شده‌اند ) به راحتی امکان پذیر بوده‌است این امر امروزه نیز بواسطه حرکت گله‌های بز و گوسفند از دشت کاشان به طرف کوهستان کرکس (در این میان دره دره از ویژگی خاصی برخوردار است ) قابل تامل است. بحث پیرامون هویت ساکنان سیلک در عصر آهن کمی مشکل است اما بر پایه اطلاعات و شواهد و مدارک باستان شناختی قوم شناسی و تاریخی می‌توان دریافت که کوچ روهای اواخر هزاره دوم ق. م از لحاظ قومی با ساکنان محوطه‌های فلات ایران پیش از عصر آهن تفاوت داشتند و تازه واردان نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م نیز احتمالاً همان اقوام آریایی بوده‌اند که در طی چند سده بعد حکومت‌های ماد و هخامنشی را پایه ریزی کردند. تاکنون آثار و مدارک مستند مبنی بر حضور مادها و هخامنشیان در دشت کاشان به دست نیامده‌است اما می‌توان انتظار داشت که با انجام بررسی‌های هدفمند باستان شناختی حتی اگر آثاری از مادها که قسمت‌های غربی ایران را در اختیار داشتند و احتمالاً به مناطق داخلی مرکز فلات ایران وارد نشده بودند به دست نیاید آثاری از هخامنشیان که در مدت استمرار پادشاهی خود بر منطقه وسیعی از جهان باستان ( در شرق از آمو دریا و سیر دریا در آسیای مرکزی تا رودخانه نیل در غرب از ارمنستان در شمال تا خلیج فارس در جنوب ) حکومت می‌راندند را در منطقه کاشان شناسایی کرد ضمن اینکه در میان سفال‌های مورد بررسی این نوشتار که در سطح تپه جنوبی سیلک گرد آوری شده‌است تعدادی مشابه سفال‌های ابتدای دوره هخامنشی است. طیف وسیعی از سفال‌های مورد مطالعه این نوشتار حکایت از تاثیرپذیری از عوامل بومی و منطقه‌ای دارند و بسیاری از عناصر نقشی و اشکال و فرم‌های سفال‌های عصر آهن بیانگر این تاثیر است این نکته حائز اهمیت در عصر آهن فلات ایران را در عصر آهن II در بسیاری از محوطه‌های مورد کاوش می‌توان مشاهده کرد به گونه‌ای که سفال‌های عصر آهن II طیف متنوعی از اشکال جدید را نشان می‌دهد ضمن این که سفال‌های خاکستری عصر آهن II از بسیاری از جهات با سفال‌های عصر آهن I مشابه‌است و در حقیقت عصر آهن II تداوم فرهنگی عصر آهن I محسوب می‌گردد که پیشتر متعلق به عصر آهن I معرفی شده بودند در حقیقت تعلق به عصر آهن II داشته‌اند و تحلیل و بازنگری در این محوطه‌ها ضروری است برخی از پژوهشگران همچون دایسون و ماسکارلا فرهنگ‌های همسایه فلات ایران همچون آشور منطقه قفقاز و … را در منطقه‌ای شدن فرهنگ عصر آهن II بی تاثیر نمی‌دانند البته باید این نکته را در نظر گرفت که تاثیرات فرهنگ‌های همسایه در این دوره متفاوت از یکدیگر است و نمی‌توان الگوی مشخصی را در این خصوص در نظر گرفت ضمن این که برخی از تشابهات موجود در فرهنگ‌هایی همچون گورستان B سیلک فرهنگ حصار IIIC و سگزآباد بر اساس گاهنگاری‌های موجود قابل توجیه نیست. البته ذکر این نکته لازم است که فرهنگ صاحبان گورستان B سیلک می‌تواند کمی جدیدتر از تاریخگذاری گیرشمن حدود 9000 ق.م باشد مثلاً شاید بتوان این فرهنگ را به اواخر عصر آهن III و همدوره با حکومت مادها منسوب کرد به هر ترتیب فعال شدن فرهنگ‌های بومی و منطقه‌ای در عصر آهن II و حتی III نیز نقش اساسی تغییرات بوجود آمده در این دوره را به عهده دارد. اگر تعلق گورستان B سیلک که توسط گریشمن به عنوان فرهنگ سیلک VI نام گذاری شده‌است را به نخستین سده‌های عصر آهن III بپذیریم آنگاه می‌توان در طبقه بندی سفال‌های گورستان B و همچنین سفال‌های نخودی منقوش سفال قرمز با دوغاب گل و سفال خاکستری روشن مکشوفه از بررسی‌های سطحی تپه جنوبی سیلک نوعی همگونی فرهنگی را تصور کرد این نکته را نیز باید در نظر داشت که استمرار یا عدم استمرار فرهنگی عصر آهن III, II همچنان در ابهام است اما در مورد سیلک و وضعیت فرهنگی آن در عصر آهن III ورود تازه واردان (احتمالاً از آسیای مرکزی ) قطعی است. ضمن این که سیلک پس از گذراندن یک دوره فترت (حدوداً پنج سده) و آغاز مجدد حیات در ابتدای عصر آهن II (حدود 1200 ق.م) با آغاز عصر آهن III مجدداً با اقوام جدید مواجه گردید این اقوام دارای ویژگی‌های جدید (احتمالاً برتر ) نسبت به صاحبان گورستان A بودند این ویژگی‌ها را می‌بایست در اشکال و نقوش سفالینه‌های مدفون در گورهای گورستان B و نیز وجود ساختار معماری در تپه جنوبی مورد ارزیابی قرار داد. نقوش انسانی خورشید شکار و نقوش هندسی برنگ قرمز روی زمینه نخودی گورستان B مبین این فرضیه‌است ضمن اینکه استمرار فرهنگی از عصر آهن II به III را نیز با وجود سفالینه‌های خاکستری سیلک می‌توان در نظر گرفت لوین در خصوص ویژگی‌های فرهنگی و تغیرات حاصله در عصر آهن III فلات ایران معتقد است که زیر فازهایی در مناطق مختلف فلات ایران (بویژه غرب ایران) بوجود آمده‌است که احتمالاً محلی بوده و منعکس کننده رخدادها یا روندهای میان منطقه‌ای نیست. توقف حیات در سیلک و دلایل این مسئله چندان روشن نیست در این خصوص رویدادهای سیاسی – نظامی و فرهنگی سده‌های نخستین هزاره یکم در فلات ایران و نیز نواحی غربی و جنوب غربی نیاز به پژوهش دارد ضمن اینکه در خصوص این توقف و تداوم مجدد حیات در سده‌های بعدی تاکنون پژوهش‌های جدی و هدفمندی صورت نگرفته‌است. در محوطه سیلک (تپه جنوبی) گیرشمن با کاوش در لایه سیلک VI در تپه جنوبی نتایج چندان قاطع و قابل استنادی را ارائه نکرده‌است بنابراین انجام کاوش مجدد در محدوده‌هایی از تپه جنوبی سیلک VI از جمله محوطه شمال زیگورات و حتی محدوده مورد کاوش گیرشمن که در گزارش خود از آن به عنوان بقایای معماری سیلک VI یاد کرده‌است چندان بدور از منطق نخواهد بود انجام این مه می‌تواند نکات مبهم و نامعلوم عصر آهن سیلک از جمله نحوه اسقتقرار و زندگی و نیز دلایل و زمان توقف این حیات را مشخص کند. به هر ترتیب تمامی عناصر موجود در پدیده سفال نخودی منقوش سیلک VI از جمله خمیره درجه پخت لعاب یکدست قرمز قهوه‌ای جگری و صورتی پوسته سفال متفاوت و حتی ترکیب نقوش دارای مفهوم روی ظروف با اشکال جدید کاملاً نو ظهور بوده‌است متداولترین این سفالینه‌ها قوری‌هایی با لوله و دسته بوده و لوله‌ها علاوه بر بدنه قوری به لبه دهانه‌ها نیز متصل شده بوند نقوش تمام سطوح این قوری‌ها را فرا گرفته‌است و بیشتر این نقوش را گاوها و اسب‌های شاخدار و مهاجم اسطوره‌ای نقش خورشید با اشعه‌هایی مکرر و دورانی زمین‌های زراعتی شطرنجی شده و انسان اسلحه به دست آراسته شده بود نقوش در موضوعاتی همچون شکال تهاجم و ادامه زندگی ترسیم شده‌اند در خصوص بقایای دوره سیلک VI اطلاع چندانی در دست نیست اما شاید تا نیمه دوم سده هفتم ق. م ادامه یافته باشد. کامبخش فرد معتقد است که در سیلک VI نوعی اختلاط میان سفال خاکستری سیاه از انواع منقوش و ساده بوجود آمده که تاثیرات خود را بر محوطه خوروین بر جای گذاشته‌است افزون بر این قوری‌های لوله دراز که شکل آنها از منقار پرندگان اقتباس شده صرفاً در خوروین و سیلک (گورستان B) بدست آمده که تنها در خوروین دارای دسته‌های حل قوی است. از طرفی با توجه به تاریخگذاری‌های موجود می‌توان اظهار کرد که پیشینه قوری‌های دارای دسته‌های حلقوی از سیلک بوده‌است. اما کاسه و پارچ‌های قمقمه‌ای بطری‌های سه قلو، ظروف سه پایه، کاسه‌های با بدنه فرو رفته، کوزه‌های خمره‌ای و ساغرهای پایه دار از جمله ظروفی هستند که در دوره V رایج و در دوره VI تقریباً منسوخ شده بود قطع فرهنگ سیلک طی دوره‌های VI,V زمان نسبتاً قلیلی است که نمی‌توان آن را تخمین زد.

[ویرایش] منابع

  • ملک شهمیرزاد، صادق، زیگورات، سیلک ، پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی کشور ، تهران 1381.
  • ملک شهمرزادی، صادق ، نقره کاران سیلک، پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی کشور ، تهران 1382.
  • گیرشمن، رومن ، تاریخ هنر ایران، ترجمه عیسی بهنام بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران .
  • کانبخش فرد، سیف الله ، سنال و سناگری در ایران ، ققنوس ، تهران ، 1380.

Static Wikipedia (no images)

aa - ab - af - ak - als - am - an - ang - ar - arc - as - ast - av - ay - az - ba - bar - bat_smg - bcl - be - be_x_old - bg - bh - bi - bm - bn - bo - bpy - br - bs - bug - bxr - ca - cbk_zam - cdo - ce - ceb - ch - cho - chr - chy - co - cr - crh - cs - csb - cu - cv - cy - da - de - diq - dsb - dv - dz - ee - el - eml - en - eo - es - et - eu - ext - fa - ff - fi - fiu_vro - fj - fo - fr - frp - fur - fy - ga - gan - gd - gl - glk - gn - got - gu - gv - ha - hak - haw - he - hi - hif - ho - hr - hsb - ht - hu - hy - hz - ia - id - ie - ig - ii - ik - ilo - io - is - it - iu - ja - jbo - jv - ka - kaa - kab - kg - ki - kj - kk - kl - km - kn - ko - kr - ks - ksh - ku - kv - kw - ky - la - lad - lb - lbe - lg - li - lij - lmo - ln - lo - lt - lv - map_bms - mdf - mg - mh - mi - mk - ml - mn - mo - mr - mt - mus - my - myv - mzn - na - nah - nap - nds - nds_nl - ne - new - ng - nl - nn - no - nov - nrm - nv - ny - oc - om - or - os - pa - pag - pam - pap - pdc - pi - pih - pl - pms - ps - pt - qu - quality - rm - rmy - rn - ro - roa_rup - roa_tara - ru - rw - sa - sah - sc - scn - sco - sd - se - sg - sh - si - simple - sk - sl - sm - sn - so - sr - srn - ss - st - stq - su - sv - sw - szl - ta - te - tet - tg - th - ti - tk - tl - tlh - tn - to - tpi - tr - ts - tt - tum - tw - ty - udm - ug - uk - ur - uz - ve - vec - vi - vls - vo - wa - war - wo - wuu - xal - xh - yi - yo - za - zea - zh - zh_classical - zh_min_nan - zh_yue - zu -

Static Wikipedia 2007 (no images)

aa - ab - af - ak - als - am - an - ang - ar - arc - as - ast - av - ay - az - ba - bar - bat_smg - bcl - be - be_x_old - bg - bh - bi - bm - bn - bo - bpy - br - bs - bug - bxr - ca - cbk_zam - cdo - ce - ceb - ch - cho - chr - chy - co - cr - crh - cs - csb - cu - cv - cy - da - de - diq - dsb - dv - dz - ee - el - eml - en - eo - es - et - eu - ext - fa - ff - fi - fiu_vro - fj - fo - fr - frp - fur - fy - ga - gan - gd - gl - glk - gn - got - gu - gv - ha - hak - haw - he - hi - hif - ho - hr - hsb - ht - hu - hy - hz - ia - id - ie - ig - ii - ik - ilo - io - is - it - iu - ja - jbo - jv - ka - kaa - kab - kg - ki - kj - kk - kl - km - kn - ko - kr - ks - ksh - ku - kv - kw - ky - la - lad - lb - lbe - lg - li - lij - lmo - ln - lo - lt - lv - map_bms - mdf - mg - mh - mi - mk - ml - mn - mo - mr - mt - mus - my - myv - mzn - na - nah - nap - nds - nds_nl - ne - new - ng - nl - nn - no - nov - nrm - nv - ny - oc - om - or - os - pa - pag - pam - pap - pdc - pi - pih - pl - pms - ps - pt - qu - quality - rm - rmy - rn - ro - roa_rup - roa_tara - ru - rw - sa - sah - sc - scn - sco - sd - se - sg - sh - si - simple - sk - sl - sm - sn - so - sr - srn - ss - st - stq - su - sv - sw - szl - ta - te - tet - tg - th - ti - tk - tl - tlh - tn - to - tpi - tr - ts - tt - tum - tw - ty - udm - ug - uk - ur - uz - ve - vec - vi - vls - vo - wa - war - wo - wuu - xal - xh - yi - yo - za - zea - zh - zh_classical - zh_min_nan - zh_yue - zu -

Static Wikipedia 2006 (no images)

aa - ab - af - ak - als - am - an - ang - ar - arc - as - ast - av - ay - az - ba - bar - bat_smg - bcl - be - be_x_old - bg - bh - bi - bm - bn - bo - bpy - br - bs - bug - bxr - ca - cbk_zam - cdo - ce - ceb - ch - cho - chr - chy - co - cr - crh - cs - csb - cu - cv - cy - da - de - diq - dsb - dv - dz - ee - el - eml - eo - es - et - eu - ext - fa - ff - fi - fiu_vro - fj - fo - fr - frp - fur - fy - ga - gan - gd - gl - glk - gn - got - gu - gv - ha - hak - haw - he - hi - hif - ho - hr - hsb - ht - hu - hy - hz - ia - id - ie - ig - ii - ik - ilo - io - is - it - iu - ja - jbo - jv - ka - kaa - kab - kg - ki - kj - kk - kl - km - kn - ko - kr - ks - ksh - ku - kv - kw - ky - la - lad - lb - lbe - lg - li - lij - lmo - ln - lo - lt - lv - map_bms - mdf - mg - mh - mi - mk - ml - mn - mo - mr - mt - mus - my - myv - mzn - na - nah - nap - nds - nds_nl - ne - new - ng - nl - nn - no - nov - nrm - nv - ny - oc - om - or - os - pa - pag - pam - pap - pdc - pi - pih - pl - pms - ps - pt - qu - quality - rm - rmy - rn - ro - roa_rup - roa_tara - ru - rw - sa - sah - sc - scn - sco - sd - se - sg - sh - si - simple - sk - sl - sm - sn - so - sr - srn - ss - st - stq - su - sv - sw - szl - ta - te - tet - tg - th - ti - tk - tl - tlh - tn - to - tpi - tr - ts - tt - tum - tw - ty - udm - ug - uk - ur - uz - ve - vec - vi - vls - vo - wa - war - wo - wuu - xal - xh - yi - yo - za - zea - zh - zh_classical - zh_min_nan - zh_yue - zu

Static Wikipedia February 2008 (no images)

aa - ab - af - ak - als - am - an - ang - ar - arc - as - ast - av - ay - az - ba - bar - bat_smg - bcl - be - be_x_old - bg - bh - bi - bm - bn - bo - bpy - br - bs - bug - bxr - ca - cbk_zam - cdo - ce - ceb - ch - cho - chr - chy - co - cr - crh - cs - csb - cu - cv - cy - da - de - diq - dsb - dv - dz - ee - el - eml - en - eo - es - et - eu - ext - fa - ff - fi - fiu_vro - fj - fo - fr - frp - fur - fy - ga - gan - gd - gl - glk - gn - got - gu - gv - ha - hak - haw - he - hi - hif - ho - hr - hsb - ht - hu - hy - hz - ia - id - ie - ig - ii - ik - ilo - io - is - it - iu - ja - jbo - jv - ka - kaa - kab - kg - ki - kj - kk - kl - km - kn - ko - kr - ks - ksh - ku - kv - kw - ky - la - lad - lb - lbe - lg - li - lij - lmo - ln - lo - lt - lv - map_bms - mdf - mg - mh - mi - mk - ml - mn - mo - mr - mt - mus - my - myv - mzn - na - nah - nap - nds - nds_nl - ne - new - ng - nl - nn - no - nov - nrm - nv - ny - oc - om - or - os - pa - pag - pam - pap - pdc - pi - pih - pl - pms - ps - pt - qu - quality - rm - rmy - rn - ro - roa_rup - roa_tara - ru - rw - sa - sah - sc - scn - sco - sd - se - sg - sh - si - simple - sk - sl - sm - sn - so - sr - srn - ss - st - stq - su - sv - sw - szl - ta - te - tet - tg - th - ti - tk - tl - tlh - tn - to - tpi - tr - ts - tt - tum - tw - ty - udm - ug - uk - ur - uz - ve - vec - vi - vls - vo - wa - war - wo - wuu - xal - xh - yi - yo - za - zea - zh - zh_classical - zh_min_nan - zh_yue - zu