اسم (دستور زبان)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اسم یا نامواژه یکی از مقولههای واژه در دستور زبان است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] اسم عام و اسم خاص
اسم عام یا اسم جنس، آن اسمی است که بین افراد همجنس و مشترک باشد و بر هر یک از آنها دلالت کند : مرد، پسر، اسب، باغ، درخت
اسم خاص یا اسم عَلَم، آن اسمی است که بر فردی مخصوص و معین دلالت میکند : حسن، اسفندیار، رستم، مهرداد، بهروز، تبریز، تهران، سهند، رخش
اسم خاص را جمع نمیبندند مگر در مواردی که مقصود از آن مثال یا مانند و نوع باشد : ایران در کنار فردوسی ها و سعدی ها و حافظ ها پرورده است. که مقصود همانند فردوسی و سعدی و حافظ است و در حکم اسم عام میباشد و توسط " ها " جمع بسته میشود. ( این نوع جمع بستن از اروپاییان تقلید شده و در زبان فارسی در چنین مواردی از کلمهٔ امثال استفاده میشد : " امثال سعدی و حافظ "
[ویرایش] اسم ذات و اسم معنی
اسم اگر متکی به ذات خودش باشد و وجودش وابسته به دیگری نباشد آن را اسم ذات گویند و اگر به چیز دیگر وابسته باشد آن را اسم معنی میگویند : 1- جامه، نامه، مرد، پسر، بلبل، دیوار، زاغ، باغ 2- رنجش، دانش، کوشش، سفیدی، سیاهی، راستی
[ویرایش] اسم جمع
اسمی که به ظاهر مفرد و در معنی، جمع باشد آن را اسم جمع میگویند ، مانند : دسته، رمه، گله، طایفه، لشکر، خانواده
[ویرایش] معرفه و نکره
معرفه، اسمی است که در نزد مخاطب، معلوم باشد، مثلاً اگر کسی به مخاطب بگوید : " عاقبت خانه را فروختم و دکان ها را خریدم. " مقصود خانه و دکان هایی است که شما از آنها اطلاع دارید .
نکره، اسمی است که در نزد مخاطب، معلوم و معین نیست، " مردی را دیدم " " دوستی را دیدم " مردی و دوستی برای شنونده معین و مشخص نیست . علامت اسم نکره " ی " است که به آخر اسم اضافه میشود. " پیرزنی " گاهی به جای " ی " نکره، کلمهٔ " یکی " پیش از اسم میآید. " یکی گربه در خانهٔ زال بود که برکشته ایام و بد حال بود " گاهی اسم را هم ذکر نمیکنند و به همان کلمهٔ " یکی " اکتفا میکنند . " یکی بر سر شاخ و بن میبرید خدواند بستان نظر کرد و دید " اگر بخواهیم اسم نکره یی را معرفه کنیم " ی " نکره را از آخر آن حذف میکنیم گاهی کلمهٔ " آن " یا " این " پیش از اسم میآوریم و آن را معرفه میکنیم .
[ویرایش] مفرد و جمع
مفرد، آن اسمی است که بر یکی دلالت کند : مرد، شیر، باغ، پسر، خانه جمع، آن اسمی است که بر دو یا بیشتر دلالت کند : مردان، شیران، باغ ها، خوبی ها، بدی ها
علامت جمع در زبان فارسی، " ان " یا " ها " است که به آخر کلمات اضافه میشود. در زبان فارسی بعضی از کلمات را تنها با " ان " جمع میبندند و برخی با " ها " و بعضی را با " ان " و " ها " هر دو جمع میبندند .
1- جانوران با "ان" جمع بسته میشوند : مردان، زنان، پسران، شیران، مرغان 2- جماد و اسم معنی با " ها " جمع بسته میشود : سنگ ها، فرش ها، کتاب ها، رنج ها، خوبی ها، بدی ها 3- رستنی ها ( نباتات ) را با " ها " و " ان " جمع میبندند : درخت -> درخت ها، درختان نهال -> نهال ها، نهالان 4- اعضا بدن آنهایی که جفت است بیشتر با "ها " و " ان " جمع بسته میشود : چشم -> چشمها، چشمان اعضای بدنی که جفت هستند و جمع بستن آنها با "ها " و "ان" صحیح است به شرح زیر است : چشم، ابرو، مژه، رخساره، رخ، لب، زلف، گیسو، زلفک، دست، انگشت، بازو، زانو، رگ، روده 5- بعضی از کلمات که زمان را میرسانند با " ها " و " ان " جمع بسته میشود : شب، روز، سال، ماه، روزگار
در کلماتی که به " ه" غیرملفوظ ختم میشوند در جمع "ه" آنها به "گ" تبدیل میشود : بنده -> بندگان، تشنه -> تشنگان که بهتر است "ه" را باقی بگذارند و از نوع دیگر جمع استفاده کنند مثلاً خانه -> خانه ها کلماتی که مختوم به " الف" یا " و" باشند در جمع به "ان" عموماً پیش از علامت جمع " ی " افزوده میشود : دانا -> دانایان، بینا -> بینایان، پیشوا -> پیشوایان و در جمع با " ها" افزودن "ی" بهتر است جای -> جای ها، مو -> موی ها، پا -> پای ها
کلمهٔ "نیا" که به معنی "جد" است در جمع، پیش از علامت جمع "ک" اضافه میشود و میشود : نیاکان، چون در اصل این کلمه نیاک بوده و در جمع به اصل خود باز میگردد .
"سر" و "گردن" هر گاه به معنی عضو بدن باشد با "ها" جمع میشود و هر گاه مقصود، اشخاص بزرگ و رئیس باشد با " ان" جمع میشوند مثل : سران ِ لشکر
کلمات زیر بر خلاف معمول، همانند عربی با "ات" جمع بسته شدهاند و صحیح آن است که از استعمال آنها خودداری شود : باغ -> باغات، ده -> دهات، کارخانه -> کارخانه جات، میوه -> میوه جات، علاقه -> علاقه جات، نوشته -> نوشته جات، حواله -> حواله جات، کوهستان -> کوهستانات روزنامه -> روزنامه جات، پند -> پندیّات، دسته -> دسته جات، شمیران -> شمیرانات رقعه -> رقعه جات رقیمه -> رقیمجات
[ویرایش] جُستارهای وابسته
- حالات اسم
- جامد و مشتق
[ویرایش] منبع
آوای آزاد (برداشت آزاد با ذکر منبع)