عرب خوزستان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
آغاز کوچ عربها به خوزستان از پیش از اسلام در دوران ساسانیان بوده است. البته پس از اسلام نیز قبایل عرب در پی لشکریان فاتح به سوی کشورهای گشوده شده از جمله مناطقی از ایران کوچ کردند که در خوزستان به علت وجود اعراب پیش از اسلام، پس از اسلام نیز قبایل و عشایر بسیاری به این منطقه آمدند. البته امروزه جمعیت عربهای خوزستان نسبت به اقوام فارسي زبان (بختیاریها، شوشتری و دزفولیها) در اقلیت قرار دارند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] ویژگیها
نژاد: اعراب خوزستان معمولاً سامی نژاد از نظر ظاهری سبزه با موهای سر پرپشت و در عین حال از نظر بدنی کم مو هستند. اما در میان ایشان سفید پوست چشم رنگی و موبور و حتی سیاهپوست نیز دیده میشود و این تفاوت رنگها مربوط به مبداء اصلی مهاجرت ايشان است .
مذهب: مسلمان-شیعه اثنی عشر
لباس محلی: مردان دشداشه میپوشند که لباسی یکسره و بلند تا مچ پا (بدون شلوار) و معمولاً سفید رنگ و در تابستان نیز خنک است. دشداشه را بیشتر قدیمیها در روستا میپوشند و نسل امروزی معمولاً ترجیح میدهد با لباسهای امروزی بگردند.
زبان: عربی محلی که با عربی حجاز تفاوتهای بسیاری دارد و بیشتر به عربی محاورهای عراق نزدیک است و تحت تاثير فارسی و گویشهای محلی خوزستان قرار گرفته است. البته عربی نواحی آبادان و خرمشهر با عربی نقاط دیگر خوزستان کمی تفاوت دارد و به اصطلاح صحیحتر است و کمتر تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است. مثلاً عبارت «یخ» که در عربی فصیح «ثلج» میشود در آبادان و خرمشهر و همچنین محاورۀ عراق «ثلِج» تلفظ میشود اما در دیگر نقاط خوزستان عربها اصطلاح فارسی آن (همان یخ) را به کار میبرند. در عربی حجاز چهار حرف «گ»، «چ»، «پ» و «ژ» تلفظ نمیشود اما عربهای خوزستان تنها حرف پ را در زبانشان به کار نمیبرند مثلاً فوگ (بالا)، چلِب (سگ)، باژگاه (باشگاه) البته این موضوع محدود به عربهای خوزستان و ایران نیست .
اگرچه عربی خوزستان به عربی محاورهای عراق نزدیک است اما تفاوتهایی نیز با آن دارد. مثلاً حرف «ج» جای خودش را در بسیاری از عبارات به «ی» داده است مثل: «ریل» به جای «رجل» یا «دیایة» به جای «دجاجة» یا «تییی» به جای «تیجی» (ترجع). عربی خوزستان بسیار تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است طوری که بسیاری از اصطلاحات، مخصوصاً لغات و اصطلاحات رایج امروزی به صورت فارسی تلفظ میشوند: مثل «بیمارستان» به جای «مستشفي»، «بادگان» (پادگان) به جای «ثکنة»، «سرگرد» به جای «رائد»، «گروهبان» به جای «عريف»، «روزنامه» به جای «جريدة».
به تازگی بسیاری از خانوادههای عرب و در شهر اهواز، به کودکانشان ابتدا فارسی یاد میدهند و به زبان فارسی با او تکلم میکنند با این توجیح که او وقتی به مدرسه رفت برای درس خواندن و فهم دروس و کتب درسی که به زبان فارسی نوشته شدهاند دچار مشکل نشود و البته عربی را وقتی که بزرگتر شد خود به خود در فامیل یاد میگیرد و این موضوع باعث فراموش شدن بسیاری از اصطلاحات رایج عربی خوزستانی در میان نسل امروزی میشود. دیده میشود که یک جوان عرب هنگام عربی حرف زدن بسیاری از اصطلاحات عربی که پدر بزرگ و مادر بزرگش از آنها استفاده میکردند؛ را به کار نمیبرد و به جای آنها از اصطلاحات فارسی استفاده میکند. این موضوع در میان دختران امروزی عرب بیشتر شایع شده است (اگر چه هنوز هم اعراب خوزستان به فرهنگ و زبانشان تعصب دارند)
تعصب: معمولاً عربهای خوزستان نسبت به عشیره و زبان خود بسیار تعصب دارند و گاهی این تعصب رنگ افراط به خود میگیرد.
شیخ: اعراب خوزستان قبایل مختلفی هستند که هر قبیله برای خودش یک شیخ دارد که به اصطلاح نماینده و رئیس آن قبیله است .
[ویرایش] فصل در میان اعراب خوزستان
به جبران خسارت مادی یا معنوی و يا جاني در میان اعراب جهت حل اختلاف میان دو طرف از دو عشیره و یا از دو طرف از یک عشیره، فصل میگویند. فصل در لغت به معنی جدا کردن و فیصل دادن است و از نظر عرف عشایر جهت رفع فتنه و برقراری صلح میان دو طرف دعوا به کار میرود که بخش عمدۀ آن را به خانوادۀ آسیبدیده میدهند. پرداخت فصل بسته به نوع خسارت بر عهدۀ خانوادۀ فاعل (زیان زننده) یا خانواده و عشیرۀ فاعل به صورت مشترک است؛ مثلاً در پرداخت فصل قتل، مبنا بر این است که خانوادۀ قاتل یک سوم مبلغ فصل را بپردازند و دو سوم دیگر از میان عشیرۀ قاتل جمعآوری میشود. هر فرد از عشیره که به سن قانونی رسیده باشد باید در پرداخت این دو سوم مشارکت ورزد. معمولاً اعراب خوزستان ترجیح میدهند که مسائل و اختلافات میان خودشان را بدون مراجعه به مراجع قانونی، به صورت داخلی حل و فصل نمایند. فصل میتواند پول یا حتی زن باشد که در آن صورت به آن فصیله میگویند.
فریضه: در اثنای جلسۀ مذاکرات جهت تعیین مقدار فصل اغلب شخصی را به عنوان داور تعیین میکنند که هر دو طرف قبولش دارند و به او فریضه میگویند. معمولاً فریضهها در حل اختلافات عشایری تجربه و تبحر دارند .
ضمانت اجرایی فصل: ضمانت اجرایی فصل انتقام است. یعنی اگر مجرم در ادای فصل تاخیر کند یا از زیر بار اجرای آن شانه خالی کند؛ شخص زیاندیده دست به انتقام میزند و در این راه همۀ افراد عشیره با وی همکاری میکنند و چه بسا عشیرۀ زیاندیدهای پس از سالها (پنج، ده، بیست و حتی پنجاه سال) فصل گرفته است .
فصل از نظر فقه شیعی: در فقه شیعی برای جنایت، دیه مقرر است که دیه از نظر بسیاری از علمای شیعه، مال است و از نظر برخی نیز مجازات است. اما فصل معمولاً جنبۀ شرعی ندارد و با دیه تفاوت بسیاری دارد و ریشههای آن را باید در دوران جاهلیت جستجو نمود .
فصیله: خوشبختانه امروزه این نوع فصل در میان عشایر کم شده است و بیشتر از پول به عنوان فصل استفاده میشود. به هر صورت، فصیله زنی است که به عنوان دیه به عقد شخص زیاندیده یا یکی از اعضای خانواده و عشیرۀ زیاندیده درمیآید که مهریهاش بر عهدۀ عشیرهاش است (نه داماد) فصیله در موارد قتل یا هتک ناموس گرفته میشود و تعداد آن بسته به نوع جرم از یک تا چهار زن میتواند باشد. با این کار به اصطلاح پیوند خونی ایجاد میشود اما این پیوند به قیمت تحقیر دختری خواهد بود که به عنوان فصیله تعیین میشود. فصیله دشنامی است که با کمترین اختلاف در خانواده به رخ زن کشیده میشود و در میان زنان عرب، هیچ دشنامی از این واژه توهینآمیزتر نیست.
فصل عامل بازدارندۀ جرم یا بروز جرم؟
ظاهراً به دلیل سنگین بودن فصل باید عامل بازدارندۀ جرم باشد اما به دلیل این که معمولاً سهم عمدۀ فصل را عشیره پرداخت میکند (نه خود مجرم) بنابر این موارد زیادی دیده شده است که افراد متعصب و بیمسئولیت در عشیره با اتکا به اصل زشت «میکشم و فصل میدهم» دست به جنایت میزنند .
[ویرایش] انواع فصل
فصل قتل عمد: اعراب امروزه بیشتر پول بابت فصل قتل عمد میگیرند که مبلغ آن بسته به ارزش پول متفاوت است و معمولاً خیلی بیشتر از دیۀ قانونی است. در اصل فصل قتل عمد، دادن چهار زن است (زن بیوه را قبول نمیکنند) که خوشبختانه این سنت در حال منسوخ شدن است. در آن صورت خانوادۀ قاتل باید یک دختر را از خانوادۀ خودش به عقد برادر یا فرزند مقتول درآورد (در صورت نبودن این اشخاص، پسر عموی مقتول) که به آن دختر به اصطلاح «اولی» میگویند و سه دختر نیز از طرف عشیرۀ قاتل به عشیرۀ مقتول داده میشود که اصطلاحاً به آنها «تلویات» میگویند .
فصل قتل غیر عمد: دو دختر است که یکی از خانوادۀ قاتل به عقد برادر یا پسر یا پسرعموی مقتول درميآید دیگری (تلویه) از عشیرۀ قاتل با انتخاب خود دختر به عقد یکی از افراد عشیرۀ مقتول درمیآید .
فصل ربودن دختر و ازدواج با وی بر خلاف تمایل خانوادهاش: این فصل به صورت پول نقد پرداخت میشود که مقدار آن به شخصیت، تحصیلات، جایگاه اجتماعی، خانواده و ... دختر بستگی دارد .
فصل تجاوز به دختر باکره: دادن فصل یا فصیله است (امروزه پول نقد به خانوادۀ دختر است که بسته به ارزش پول متفاوت است) این فصل بر عهدۀ خود یا خانوادۀ فاعل است و عشیره در پرداخت آن مشارکت نمیکنند و همچنین ازدواج با آن دختر است .
فصل تجاوز به زن شوهردار: دو دختر است. یکی به شوهر زن (به جبران زن قبلی او) و یکی به خانوادۀ دختر (به جبران ننگی که به دامن خانواده زده شده است) در آیین عشایر عرب تنها اعتراف زن یا دختر تجاوز دیده برای اثبات تجاوز کافی است. امروزه این فصل نیز اغلب به شکل پول و نه دختر انجام میشود .
فصل صیحه: یعنی مردی به دختر یا زنی به دیدۀ سوء بنگرد یا متلک رکیکی بگوید یا او را در آغوش بگیرد یا ببوسد یا نیشگون بگیرد یا مواردی از این گونه که به آن صیحه (رسوایی) میگویند. فصل صیحه در گذشته و حال پول نقد بوده است که به خانوادۀ دختر یا شوهر زن پرداخت میشود .
فصل لواط: پول نقد است که به خانوادۀ شخص تجاوز دیده پرداخت میشود و بر عهدۀ خانوادۀ شخص لواط کننده است و عشیره در پرداخت آن مشارکی ندارد .
فصل نقص عضو: به صورت پول نقد است که مقدار آن بسته به ارزش پول میباشد. به جز شکستن بینی که معادل مخارج درمانی آن است و مواردی مثل ناقص کردن یک دست یا یک پا یا یک چشم که نصف فصل قتل یک انسان میباشد . اگر نقص اعضای داخلی بدن به مرگ فرد بیانجامد هر زمان که شخص آسیبدیده بمیرد حتی ده سال پس از آسیب دیدن (یا بیشتر) در این صورت فصل کامل یک قتل گرفته میشود .
فصل اهانت: چه اهانت لفظی چه فیزیکی (مثل زدن سیلی) فصل آن عذرخواهی است که فرد اهانت کننده باید به همراه چندتن از معتمدان محل و ریش سفیدان عشیره به خانۀ شخص مورد اهانت برود و از او پوزش بخواهد .
فصل ضرر به اموال یا سرقت: رد مال و جبران تمام خسارات است (با حضور سه نفر خبره و مورد اعتماد طرفین)
فصل چهارپایان: فصل چهارپایان مانند شتر، گاو، گوسفند، اسب که قیمت معینی دارند؛ جبران کامل خسارت است. اما اگر حیوان را بتوان پیش از مرگ ذبح نمود؛ فصل آن تفاوت بهای میان حیوان سالم و حیوان ضربه دیده و ذبح شده است. در مورد سگ که در روستا کاربرد فراوانی هم دارد؛ فصلی دریافت نمیشود اما قاتل سگ موظف است به خانه صاحب سگ برود و روی فرشش بنشیند و از وی غذر بخواهد .
[ویرایش] عرب کمری
عربهایی را میگویند که در مجاورت بختیاریها زندگی میکنند با ایشان وصلت کردهاند؛ از نظر رسم و رسوم و زبان و ... اشتراکات زیادی با بختیاریها پیدا کردهاند. اما در اصل بختیاری نیستند. در حقیقت عرب کمریها اعرابی هستند که اصطلاحاً در کوه و کمر زندگی میکنند و وجه تسمیه ایشان نیز همین است. زبان ایشان در اصل عربی است که به عربی عراق بیشتر نزدیک است تا اعراب خوزستان و به مرور زمان با گویش بختیاری ترکیب شده است و اصطلاحاتی مخصوص به خود پیدا کرده است طوری که فهم آن هم برای اعراب و هم برای بختیاریها ممکن نیست. مثلاً: اصطلاح «چطور هستی؟» که در احوال پرسی به کار میرود به لهجۀ عرب کمری میشود «چی چینَک» در حالی که همان به لهجۀ عربهای خوزستان و همچنین عربهای عراق میشود «اِشلونک». اما عبارت «تخم مرغ» به لهجۀ عرب کمری میشود «بیاض» که عراقیها نیز همین اصطلاح را به کار میبرند در حالی که به لهجۀ عربهای خوزستان میشود «دحرویة». همچنین تلفظ «ج» که اعراب خوزستان در بیشتر کلمات آن را به «ی» تبدیل کردهاند مثل «ریل» به جای «رجل» یا «دیایة» به جای «دجاجة» اما عرب کمریها همچنان «ج» را تلفظ میکنند.
عرب کمریها معمولاً هم به گویش بختیاری و هم به لهجۀ عرب کمری و گاهی نیز به عربی خوزستانی تسلط کامل دارند. عرب کمریها به دیگر اعراب خوزستان، اصطلاحاً عرب بَرّی میگویند عرب برّی یعنی عربهایی که در برّ یا زمین مسطح زندگی میکنند .
[ویرایش] قبایل و عشایر عرب خوزستان
- اجود
- بنی اسد
- امازه
- اوس
- کوتی
- ادریس
- باوی
- بچاری
- بحرینی
- البوروایه
- آل بطاط
- بعیجات
- بغلانی
- بنده
- بهادل
- تفاخ
- ثامری
- جامع
- جبیرات
- جرفی
- جعافره
- جعاوله
- جلیزی
- جوابر
- جنابیان
- چاسبی
- حرادنه
- حردانی
- حزباوی
- حلاف
- حمادی
- حمودی
- حمیدی
- حناتشه
- حوافظ
- حیدری
- آل حویزی
- آل خاقانی
- خرسان
- خزاعل
- خسرجی
- خفاجی
- خمیسی
- خنافره
- خواجات
- دیلمی
- ذهبیات
- دوالم
- ربود
- بنی ربیعه
- آل ربیعی محسنی
- آل ربیعی
- رویشد
- زبیدات
- زرگان
- زغیبی
- زویدات
- زهیریه
- ساعد
- ساعدی
- ساکی
- سیلاوی
- سبتی
- بنی سعید
- سلامات
- سلیمان
- سواری
- سودانی
- شریفی
- صگور
- طالقانی
- بنی طرف
- عامری
- عساکره
- عطبی
- عباده
- عبوده
- بنی عبس
- عرب مارد
- عرب جراحی
- عچرش
- بنوالعلم
- عموری
- عوابدی
- عیدانی
- البو غبیش
- البو غضبان
- عبدالخانی
- عنافچه
- بیت غانم
- البو فرحان
- فاضلی
- فرطوسی
- فزاره
- فهود
- فیصلی
- الگطارنه
- قنواتی
- الگوام
- البو چاسب
- آل کثیر
- کرمی
- کعبی
- کعب منان
- کعب الحاجی
- کعب فرج الله
- کعب کرم الله
- چنانه
- کنعانی
- بنی لام
- محیسن
- مزرعه
- مطوری
- البو محمود
- بنی مره
- البو مسلم
- مشعشعیان
- مطرقی
- معاویه
- البو معبر
- معرفی
- منتفج
- منیعات
- مجدم
- میاحی
- نبهانی
- آل نصار
- نیسی
- نواصری
- ویسی
- هلالات
[ویرایش] منابع
- قبایل و عشایر عرب خوزستان (یوسف بنی طرف)