ایلامیان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ایلامیان یا عیلامیها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم تا هزاره نخست پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی داشتند.
بر حسب تقسیمات جغرافیایی سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل میشد.
ایشان نه آریایی بودند و نه سامی و زبانشان زبانی تکخانواده است. بعنی خویشاوندی آن با هیچ خانواده زبانی در جهان اثبات نشده است. ولی برخی از دانشمندان زبان آنها را با زبان دراویدیان هند همخانواده میدانند.
ایلامیان فاقد خصوصیتهایی بودند که بتوان نام امپراتوری را برای گستره فرمانروایی ایشان به کار گرفت. امپراتوری، بیشتر به نظام سیاسی گفته میشود که توانسته باشد، مردمان متفاوت و متعدد را در یک واحد سیاسی، هماهنگ سازد و آنها را زیر چیرگی یک نظام مرکزی درآورد. در صورتی که پادشاهی ایلام در اوج برتریاش، سیادتی زودگذر بر بخشهایی از میانرودان (بینالنهرین) داشته و حتی تمامی پهنه سرزمین ایران آن روزی را هم شامل نمیشده است. هر چند پادشاهی ایلام اتحادی از ایلات و طوایف منطقه را شامل میشد، اما چنین اتحادی لزوما" به معنی امپراتوری نبوده، خواننده را به دچار اشتباه میسازد.
گفتنی است که اطلاعات ناقص ما از جغرافیای تاریخی ایلام، ناشی از کمبود مدارک و اسناد مکتوب و نیز عدم آشنایی با تمامی سرزمینهای این پادشاهی است. و هنوز هم نمیتوان مکان دقیق شمار اندک شهرهای ایلامی را که در متون کهن از آنها یاد رفته، به درستی تعیین نمود. از سوی دیگر گستردگی جغرافیایی ایلام در منابع باستان، با توجه به شرایط سیاسی و رویکرد نویسندگان باستان، همواره به یکسان یاد نشده است، و این که نویسنده از میانرودان، شوش یا زاگرس بوده باشد، به تفاوت حدود این قلمرو را ذکر کردهاند. البته نوشتار و نقشهای برجسته به دست آمده، حضور ایلام را در سرتاسر خوزستان، از جنوب تا لیان (بوشهر امروزی) و از شرق تا انشان (مرودشت امروزی) نشان میدهد ؛ در عین حال، هرگاه ایلامیها قدرت و فرصتی یافتهاند، نقشی را در سیاست میانرودان هم ایفا نمودهاند و حتی بر بخشهایی از آن سرزمین، اگر چه کوتاه مدت، فرمان راندند.
تمدنهای باستانی آسیای غربی |
---|
بینالنهرین، سومر، اکد، آشور، بابل |
هیتیها، لیدیه |
ایلام، اورارتو، ماننا، ماد، هخامنشی |
امپراتوریها / شهرها |
سومر: اوروک – اور – اریدو |
کیش – لاگاش – نیپور – اکد |
بابل – ایسین – کلدانی |
آشور: آسور، نینوا، نوزی، نمرود |
ایلامیان – اموریها – شوش |
هوریها – میتانی |
کاسیها – اورارتو |
گاهشماری |
شاهان سومر |
شاهان ایلام |
شاهان آشور |
شاهان بابل |
شاهان ماد |
شاهان هخامنشی |
زبان |
خط میخی |
سومری – اکدی |
ایلامی – هوری |
اساطیر بینالنهرین |
انوما الیش |
گیلگامش – مردوخ |
نیبیرو |
مناطق ایلامی مرتفع به خوبی شوش شناخته شده نیستند، زیرا بررسی و حفاری در این مناطق تنها در چند ساله اخیر است که اندکی قوت گرفته و به صورت منظم و علمی دنبال شده است؛ هم از این رو، در این مقالهها تأکید کلی بر فرهنگ ایلامی، مختص به فرهنگ جلگه خوزستان و به ویژه شوش دارد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] جلگه میانرودان، خاستگاه فرهنگهای نخستین منطقه
تاریخدانان و باستان شناسان و خاورشناسان، همواره در مطالعه پیش از تاریخ خاورمیانه، نظر خود را معطوف جلگه میانرودان ساخته، این سرزمین را مرکز ثقل و در بسیاری موارد، خاستگاه فرهنگهای نخستین منطقه به شمار آوردهاند و حتی دورههای فرهنگی را نیز با دورهای موجود در میانرودان به سنجش و مقیاس گرفتهاند. دلیل این شیوه و نگرش بیشتر به سبب شناخت وسیع و گسترده باستان شناسان و شرق شناسان از فرهنگها و تمدنهای میانرودان است. در جنوب میانرودان، خاستگاه تمدنهای سومری، اکدی و بابلی، دشتی است کوچک و مسطح که مناطق قابل سکونت آن به سواحل رودخانههای دجله و فرات محدود میشود. این دو رود، که در جنوب میانرودان قابل کشتیرانی هستند، به آسانی میان مراکز فرهنگی واقع در کنارههای خود رابطهای پایدار ایجاد میکردند. از سوی دیگر، فاصله اندک میان دو رودخانه و فقدان هرگونه مانع طبیعی بین آنها، و نیز وجود کانالهای قابل کشتیرانی، که در طول زمان برای آبیاری و ایجاد رابطه میان محوطههای مسکونی حدفاصل دو رودخانه احداث شده بود. سرتاسر منطقه را به هم مربوط میساخت. این ویژگیها و همچنین حاصلخیزی خاک و عوامل بوم شناسی، سرانجام باعث ایجاد فرهنگی نسبتا" یکپارچه و تشکیل مرکز شهری، و پیدایش تمدن و تشکیلات حکومتی در جنوب میانرودان گردید. این یکپارچگی فرهنگی مهمترین عامل در هماهنگ سازی مطالعات در شناسایی هر چه گستردهتر فرهنگها و تمدنهای میانرودان باستان بوده است.
در مقابل، وضعیت ویژه جغرافیایی ایران و وسعت آن هرگز این امکان را نمیداد که فرهنگهای نخستین یکپارچه گردند. بخشهای بزرگی از ایران را کوهستانها و کویرها و صحراهای گرم و خشک و بیآب و علف تشکیل میدهد. این عوامل خواه ناخواه و به طور طبیعی، دوری مناطق مسکونی و کشاورزی و ارتباطات محدود را باعث میگردید؛ در نتیجه، بین این مناطق یا اصلا" ارتباطی وجود نداشت و یا بسیار ناچیز و مختصر بود که به سختی میتوان آثار آن را تشخیص داد. طرفه آن که در برابر فرهنگ نسبتا" یکپارچه در جنوب میانرودان، در هر بخش از فلات ایران، یک و گاهی چند فرهنگ مجزا و مستقل از یکدیگر به وجود میآمد و بدین ترتیب مجموعهای از فرهنگهای منطقهای در سرتاسر ایران پدیدار گشت. مهمتر این که، تا به امروز مطالعات باستانشناسی موفق به شناسایی محدود کامل جغرافیایی هیچ یک از مناطق فرهنگی پیش از تاریخ در ایران نشده است و اظهار نظرها در این باره، صرفا" از چارچوب حدس و گمان فراتر نمیرود. بدیهی است که در چنین شرایطی و در خلاء یک بررسی اساسی و پایهای درباره فرهنگهای ایرانی، متخصصین و شرق شناسان شباهتهای فرهنگی بین ایران با فرهنگ منسجم و یکپارچه میانرودان را به حساب نفوذ فرهنگ میانرودان در ایران بگذارند. البته این به معنی نبود بده و بستانهای منطقی بین دو فرهنگ نیست، بلکه سهم نفوذ هر یک به سبب موارد یاد شده، بیش از آن که مبتنی بر برداشتهای واقعی باشد، ناشی از نظر خاورشناسان و دیدگاههای آنهاست.
سرزمین خوزستان از دیر زیستترین مناطق فرهنگی فلات ایران به شمار میرود؛ این منطقه، از هزاره هفتم پیش از میلاد پیوسته محل سکونت انسانها بوده، آثار به دست آمده از آن، گونهای تسلسل فرهنگی را به خوبی نشان میدهد. در مقایسه، میتوان شباهتهای فراوانی بین عناصر فرهنگی خوزستان و جنوب میانرودان مشاهده نمود؛ اما همان گونه که اشاره شد، بر خلاف گمان بسیاری از خاورشناسان، این شباهتها نتیجه تأثیری یک سویه نبوده، بلکه روابطی متقابل در ایجاد آن نقش داشته است. برای مثال، تزیین ظروف با نقش جانوران، از ابتکارهای هنرمندان ایرانی است که در دورههای مختلف، هرازگاهی برخی از سفالگران میانرودانی نیز از آن اقتباس کرده، در آثار خود به کار گرفتهاند. مقایسه جنس، شکل و تزیین سفال فلات ایران در مجموع برتری چشمگیری را تقریبا" در تمامی دورانهای پیش از تاریخ نسبت به سفال میانرودان نشان میدهد. در این باره میتوان به عنوان نمونه، از سفال منقوش باکون و شوش A، در آغاز هزاره چهارم پ.م نام برد. کورههای پیشرفته سفالپزی در هزاره ششم پیش از میلاد (در دوره شوش a) برای نخستین بار در جلگه شوش پدیدار شد و سپس در طول هزاره پنجم پیش از میلاد به دیگر مراکز فرهنگی منطقه راه یافت. فلزکاران ایرانی و شبه جزیره آسیای کوچک در طول هزاره پنجم پیش از میلاد به طور تقریبا" هم زمان موفق به ذوب فلز گردیدند، نخستین کاشفان فن ذوب فلز در جهان باستان بودند؛ حال آن که این فن بیشت از یک هزار سال بعد به سرزمین میانرودان راه یافت. چرخ سفالگری نیز در اواسط هزاره پنجم پیش از میلاد در فلات ایران اختراع شد و تنها در اواسط هزاره چهارم پیش از میلاد است که میتوان نشانههایی دال بر استفاده از این افزار پیشرفته در میانرودان را سراغ گرفت.
[ویرایش] حفاریهای دهه 1350 در تل ملیان
حفاریهای دهه 1350 در تل ملیان در استان فارس، تپه یحیی و شهداد در استان کرمان، شهر سوخته در استان سیستان و نیز اطلاعات مهم به دست آمده از حفریات تل ابلیس در اوایل دهه 1340 در استان کرمان، تصویری را که پژوهشگران برای سالیان دراز از فرهنگهای پیش از تاریخ، به ویژه، فرهنگ و تمدن ایلامی داشتند، دستخوش تغییر و تحول ساخت. مرکز بزرگ ایلامی صنعت سنگ در یحیی، صنعت ذوب فلز در تل ابلیس و شهداد و محوطه عظیم یک صد و پنجاه هکتاری شهر سوخته، بزرگترین شهر شناخته شده در سرتاسر آسیای جنوب غربی در تمام مدت نیمه نخست هزاره سوم پیش از میلاد است. این آثار موید این واقعیتاند که در آغاز شهرنشین در مشرق ایران، هم زمان و هم گام با میانرودان، مراکز عمده صنعتی و شهری به وجود آمده بود که سیر تحول و تطور آنها مستقل از رشد فرهنگهای سرزمینهای پست جنوب میانرودان بوده است. از سوی دیگر، گسترش نفوذ سیاسی و فرهنگی ایلامی در سرزمینهای شرقی ایران، وسعت سرزمینهای زیر سیادت این کهنترین پادشاهی ایرانی را نشان میدهد.
[ویرایش] گسترش فرهنگ سومری
در دورانهای تاریخی، فرهنگ سومری ـ اکدی و بابلی میانرودان در غرب تا سواحل دریای مدیترانه گسترش یافت و مناطق وسیعی از سرزمینهای ساحلی سوریه و فلسطین را زیر نفوذ فرهنگی کامل خود قرار داد؛ اما در شرق، این فرهنگ هیچگاه نتوانست هویت فرهنگی همسایه خود یعنی ایلام را از بین ببرد و یا آن را در خود مستحیل سازد. مدارک به دست آمده از حفاریهای گودین در دره کنگاور، انشان در دره رود کر در استان فارس و یحیی و شهداد و ابلیس در استان کرمان، به خوبی نشان داده که نفوذ فرهنگ میانرودان هرگز از مرزهای شوش فراتر نرفت. با وجود این، بیش از تاریخ ایران هنوز به درستی شناخته شده نیست و در این باره، تنها در آغاز راه قرار داریم. بیتردید، فعالیتهای باستانشناسی گسترده در آینده میتواند نکات ناشناخته بسیاری را درباره دستاوردهای فنی، سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی ساکنان اولیه این سند و بوم آشکار سازد و از این رهگذر، و با شناخته شدن یکی از مهمترین فرازهای تمدن و فرهنگ ایرانی، بنیاد بسیاری از فرضیهها و نظریههای کنون باستان شناسان و مستشرقین را درباره روابط فرهنگی و سیاسی ایران و میانرودان در دورانهای گوناگون آشکار سازد.
[ویرایش] گاهنگار و تقسیمبندی تاریخ ایلام
در پایان توضیحات مختصری درباره گاهنگار و تقسیمبندی تاریخ ایلام ضروری است. تاریخ ایلام با توجه به تقسیمبندی تاریخی در شرق نزدیک باستان؛ در میانرودان (دوره بابل قدیم، بابل میانی و بابل جدید در جنوب ؛ و در دوره آشور، آشور قدیم، آشور میانی و آشور جدید)، در عصر: پادشاهی کهن، پادشاهی میانی، و پادشاهی جدید؛ هیتیها در آسیای کوچک (دوران دودمان قدیم، دودمان میانی و دودمان جدید یا دوره امپراتوری هیتیها) تقسیم شده است. درباره ایلام نیز آن را به سه دوره ایلام کهن، ایلام میانی و ایلام جدید طبقهبندی کردهاند. در این نوع تنظیم گاهنگار، دوران ایلام کهن از اواسط سده نوزدهم پیش از میلاد (حوالی 1850 پ.م) با دودمان پادشاهی سوکّل مخ آغاز میشود و دوران ایلام جدید با پیوستن سرزمین ایلام به شاهنشاهی هخامنشی پایان میگیرد. البته این یک دستهبندی کلی است و درباره تمامی ملل شرق نزدیک باستان، دستهبندی جزیی تری هم به چشم میخورد؛ چنان که درباره مصر باستان پیش از پادشاهی کهن، دوره پادشاهی آغازین، بین پادشاهی کهن و پادشاهی میانی، دوره فترت یکم پادشاهی و پادشاهی میانی و جدید، دوره دوم فترت و درباره ایلام، دوره پروتو ایلامی یا ایلامی آغازین که هم زمان با دوره پیدایش خط در میانرودان است و حوالی سده بیست و هشتم پ.م پایان مییابد، را در نظر گرفتهند. حدفاصل دوره پروتو ـ ایلامی و آغاز دودمان سوکّل مخ، زمانی حدود یک هزار و اندی سال را در بر میگیرد؛ در میانرودان نیز با آغاز دوران تاریخی دودمانهای متعددی تشکیل میشود که عبارتاند از دوران دودمانهای قدیم، دودمان اکّد، دودمان لاگاش، دودمان اورسوم و بالاخره دودمان ایسین ـ لارسا.
[ویرایش] جستارهای وابسته
- تاریخ سیاسی ایلام
- پادشاهی اَوان
- شیلهه
- اپرتی
- دودمان نمایندگان بزرگ در ایلام
[ویرایش] منابع
- مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. ( جلد ۱ ) - 133-142
.