روانشناسی تحلیلی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
کارل گوستاو یونگ اصطلاح روانشناسی تحلیلی را برای متمایز ساختن نظریات و روش درمانگری خود از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر به کار میبرد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] خودآگاه و ناخودآگاه
روانشناسی تحلیلی با ساختار و پویایی روان سروکار دارد. روان به خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود و ناخودآگاه در خدمت ترمیم نقش خودآگاه است. هرگاه نقش خودآگاه بیش از حد یکجانبه باشد، ضد ناخودآگاه آن به طور خود مختار پدیدار میشود تا تعادل آن را حفظ کند. ناخودآگاه این کار را در درون با رویاها و تصاویر قدرتمند انجام میدهد. بسیاری اوقات جزء ناخودآگاه میتواند برونی شود و آشکار گردد که در این صورت فرافکنی نام میگیرد. این کار میتواند شامل پاسخ عاطفی شدید نسبت به شخص دیگر یا موقعیتی خاص باشد.
یونگ بر آن است که هم خودآگاه و هم ناخودآگاه دربردارندهٔ یک عنصر شخصی و یک عنصر جمعی است.
خودآگاهی شخصی متشکل از احساس آگاهانه و بیواسطه محرکهای بیرونی و درونی و نیز اثر بهجامانده از محرکهای پیشین که قابل بازگشت به خودآگاه بلافصل انسان است.
خودآگاهی جمعی همان جهانبینی یا روح زمانه است که از باورها و سوگیریها و ایستارها و اصول هر جامعه یا گروه مشخص تشکیل میشود.
ناخودآگاه شخصی دربرگیرندهٔ عناصر زیر است: تجارب شخصی فراموششده یا سرکوبشده - آثار بهجامانده از محرکهای بیرونی و درونی و آمیزهای از اندیشهها که خواه به دلیل ضعف و ناروشنی بیش از حد یا به دلیل سرکوبشدن هرگز به خودآگاه نرسیدهاند.
ناخودآگاه جمعی از غرایز و اشکال موروثی ادراک یا اندریافت تشکیل میشود که هرگز فرد به انها آگاهی نداشته و در طول زندگی او به دست نیامدهاند، بلکه وجه مشخص گروه کامل از افراد - خانواده ,ملت و یا همهٔ نوع بشر - میباشد.
[ویرایش] منشها و سنخهای روانی
تعیین جهت نیروی روانی بخشی کلیدی از کار تحلیلگر روانی است. یونگ برای کمک به این تحلیل مجموعهای از سنخهای روانی را عرضه نمود. نیروی روانی را میتوان در دو منش اساسی تقسیمبندی کرد:
- برونگرا: نگرش برونگرا از بیرون برانگیخته میشود و با عوامل بیرونی و عینی هدایت میشود.
- درونگرا: نگرش درونگرا از درون برانگیخته میشود و با عوامل درونی و ذهنی هدایت میشود.
برونگراها و درونگراها در روابط متقابلشان سوءتفاهم و نسبت به یکدیگر عدم احترام دارند. همچنین برای روان چهار کنش نیز فرض میشود که به دو زوج متضاد تقسیم میشود:
انگیزش, تفکر, احساس, بصیرت که انگیزش زوج متضاد بصیرت و تفکر زوج متضاد احساس است .جهتگیری آگاهانه در فرد در جهت یکی از این چهار مورد است و به دلیل اصل ترمیم ناخودآگاه ضد هر مورد در ناخودآگاه خواهد بود و دو مورد باقی مانده به منزلهٔ کنشهای نیمهآگاه و کمکی به کنش برتر کمک میکند.
یونگ دو منش درونگرا و برونگرا را با چهار کنش ترکیب نمود و هشت سنخ روانی ایجاد کرد .تعیین سنخ تحلیلگر را قادر میسازد تا از جهانبینی فرد و سیستم ارزشی او درک بهتری بیابد.
[ویرایش] صورت مثالی
سنخهای روانی بخشی از تحرکات وسیعتر نیروی روانی است که شامل چهار صورت مثالی میشود. این صورتها به شکل جفتهایی عمل میکنند که یکی از آنها خودآگاه بوده و توسط جفت ناخوداگاه ترمیم میشود:
[ویرایش] خود و سایه
خود سالم عناصر خودآگاه و ناخودآگاه را سازمان میکند و متعادل میسازد. یک خود ضعیف فرد را در تاریکی و در معرض خطر غرقشدن در باتلاق تصورات آشفته و ناخودآگاه قرار میدهد.
سایه در حقیقت همان جنبهٔ تاریک وجود انسان است که با صفات پست و تربیتنیافته یا حیوانی مشخص میشود که خود میخواهد آن را از دیگران پنهان سازد.
[ویرایش] صورتک و روانانگاره
صورتک قسمتی از خودآگاه است که از طرف خود با جهان خارج سخن میگوید .(صورتک (persona)از کلمهٔ لاتین ماسک تئاتر گرفته شده است.) صورتک با طبقهٔ اجتماعی, شغل, فرهنگ و ملیت شکل میگیرد. انسان در موقعیتهای مختلف از صورتکهای گوناگون استفاده میکند، اما یک صورتک عمومی را میپذیرد که متعلق به سنخ کنشی برتر اوست.
جنبهٔ ناخودآگاه صورتک روانانگاره است. یونگ از نامهای نر وماده برای روح به زبان لاتین یعنی روانزنانه(animus) و روانمردانه (anima) استفاده کرد. روانانگاره همیشه با جنسیت متضاد با فرد نشان داده میشود .
روانانگاره یک سنخ باستانی است که میتواند تمام ناخودآگاه را بنماید. این پدیده ارثی و بیزمان است اما با تجربهٔ واقعی فرد از جنس مقابل به خصوص پدر ومادر تغییراتی میکند. روانانگارهها در رویاها، افسانهها و تخیلات ظاهر میشوند، اما در عین حال فرافکنی هم میشوند و تصویر تحریفشدهای از افراد جنس مقابل ایجاد مینمایند.
[ویرایش] منبع
- هاید، مگی و مگگینس، مایکل. یونگ، قدم اول . ترجمهٔ نورالدین رحمانیان. نشر و پژوهش شیرازه. ۱۳۷۹